Faculty Profile

محمدعلی زارعی
تاریخ به‌روزرسانی: 1403/09/01

محمدعلی زارعی

دانشکده علوم پایه / گروه علوم زیستی

Theses Faculty

پایان‌نامه‌های کارشناسی‌ارشد

  1. Evaluation and Analysis of Antibiotic Residues in Raw Milk at Erbil Governorate, Kurdistan Region, Iraq
    1403
    Introduction: Milk is one of the most commonly consumed food items globally owing to its excellent nutritional value for human health. It contains valuable proteins, diverse fats, and vitamins such as vitamin B12, riboflavin, and pantothenic acid. Important minerals are present in milk including calcium, magnesium, selenium, and phosphorus. Moreover, raw milk is processed for industrial purposes to produce a diverse dairy product such as cream, butter, cheese, and yogurt. In the last decades, massive animal production has been aided by medicinal products; especially, anti-infective drugs. Antimicrobial agents became a cornerstone in the field of animal industry, especially for three primary purposes: therapeutic, prophylactic, and growth enhancement for weight gain. Chemically, antimicrobial drugs are heterogeneous groups of bioactive small organic molecules naturally produced, at low concentrations, as secondary metabolites in microorganisms such as bacteria and fungi. These groups of drugs comprise antibiotics, antifungals, and antiprotozoals that either kill or suppress microbial pathogens. Unfortunately, remnants of such drugs remain in animals’ tissues or are eliminated in their milk or eggs. Lack of awareness among breeders and farmers regarding the withdrawal periods and health risks associated with residue contamination, especially in developing countries, is globally recognized. Additionally, failure to follow the instructions of antibiotics manufacturers also accounts for residue occurrence in milk. Objectives: The objectives of this study were to highlight the hazards of antibiotic reuses in milk, and to check the frequency rate of these residues in the milk of cows, sheep, and goats. Methods: One hundred fifty samples (150 for each cow, sheep, and goats) were collected randomly from different retail outlets in Erbil Governorate, Kurdistan Region, Iraq, from April 1st to June 30th, 2024. The residues were detected by using the following techniques: 1- Disc Diffusion Assay (DDA), 2- Well Diffusion Assay (WDA), 3- Delvotest, 4-ELISA Results: The frequency of residues according to DDA, WDA, and Delvotest are as follow:- in cow milk was 12.0%,14.0 %, and 14.0%, in sheep milk 10,0%,14.0%, and 14.0%, and goats milk 10.0%,12.0%, and 16.0%, respectively. ELISA results show those 29 samples of cow milk, 20 sheep milk, and 30 goat milk Have Beta Lactam. Our results confirmed that the antibiotic residues from urban areas according to DDA and WDA were higher (11.6%and 14.5%) than milk samples from rural areas (9.9% and 12.3%). Regarding the seasonal variations, April was found to be the highest (20.9%) in antibiotic residue levels, then in May (11.8%), while only (8.9%) in June. Conclusions: The occurrence of antibiotic residue in milk is one of the significant public health challenges for the community, and is one of the most important milk-borne hygienic issues globally. The frequency rate of antibiotic residues among cow, sheep, and goat milk samples collected from Erbil governorate is high. The antibiotic residues from urban areas were higher than those from milk samples from rural areas. Regarding the temporal variations between antibiotic residue occurrence and the period of study, a minor association between the increase in antibiotic residue prevalence and the progress of the spring-summer months. It is crucial to promote awareness in the society concerning hazards of antibiotic residues in milk on public health. Further studies inspecting the impact of heat processing, particularly the pasteurization process on the stability of antibiotic residues in milk is also recommended.
  2. مقایسه‌ی اثر آلفا-پینن و کوئرستین بر روی فعالیت آنزیم استیل کولین استراز
    1403
    مقدمه: کاهش سنتز یا افزایش هیدرولیز استیل کولین (Ach) در سیستم کولینرژیک سبب بروز بیماری آلزایمر می-شود. که مهار آنزیم استیل کولین استراز (AChE) یک نوع راهبردی برای درمان می‌باشد. به منظور مهار آنزیم استیل کولین استراز داروهای شامل دونپزیل، ریواستگمین و گالانتامین مورد تایید سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) قرار گرفته است. در میان ترکیبات طبیعی گیاهی ترپنوئیدی و فلاونوئیدی که خواص بیولوژیکی چون محافظت کننده عصبی، آنتی‌اکسیدانی، ضد اضطرابی و اثرات ضد میکروبی آن‌ها تایید شده است. که آلفا-پینن و کوئرستین به ترتیب از زیر گروه مونوترپنوئیدها و فلاونول‌ها دارای خصلت مهار کنندگی AChE هستند. مواد و روش‌ها: ترکیبات آلفا-پینن، کوئرستین و گالانتامین (به عنوان کنترول مثبت) به صورت خالص تهیه شد. با روش المن برای هر ترکیب در چهار غلظت، درصد مهار و IC50 و سپس براساس IC50 بدست آمده الگوی سنتیکی و نوع مهار AChE در حضور آلفا-پینن، کوئرستین و گالانتامین (کنترول مثبت) تعیین شد. با روش DPPH در هشت غلظت فعالیت آنتی‌اکسیدانی ویتامین ث (به عنوان کنترول مثبت)، آلفا-پینن و کوئرستین ارزیابی شد. سرانجام برای مطالعات داکینگ ملکولی ساختار سه بعدی ترکیبات و آنزیم استیل کولین استراز (1C2O) به ترتیب از پایگاه داده‌های PubChem و PDB دریافت گردید. نتایج: گالانتامین (IC50= 0.00286 mg/ml)، آلفا-پینن (IC50= 0.0341 mg/ml) و کوئرستین (IC50= 4.76 mg/ml) که نوع مهار رقابتی برای گالانتامین و برای دو ترکیب دیگر الگوی مهار مرکب (نارقابتی- غیررقابتی) مشاهده شد. از نظر ظرفیت آنتی‌اکسیدانی ویتامین ث (EC50= 3.98 µg/ml)، آلفا-پینن (EC50= 165.95 µg/ml) و کوئرستین (EC50= 8.91 µg/ml)، بدست آمد. در مطالعات داکینگ ملکولی انرژی تمایل اتصال برای بهترین حالت گالانتامین، آلفا-پینن و کوئرستین به ترتیب 5/8-، 5/6- و 0/9- کیلوکالری بر مول بود. بحث و نتیجه‌گیری: نتایج به دست آمده در این مطالعه نشان می‌دهد که هر دو ترکیب آلفا-پینن و کوئرستین دارای خاصیت مهارکنندگی AChE هستند، ولی آلفا-پینن برا اساس نتایج در شرایط آزمایشگاهی (In vitro) در مقایسه با کوئرستین دارای قدرت مهار بیشتری است. از نظر ظرفیت آنتی‌اکسیدانی کوئرستین به دلیل وجود استخلاف‌های هیدروکسیل (OH) به عنوان دهنده هیدروژن دارای درصد احیاکنندگی بیشتری نسبت به آلفا-پینن بود. از حداقل انرژی اتصال نتایج مطالعات داکینگ ملکولی نیز می‌توان به همسو بودن نتایج شرایط آزمایشگاهی و درون رایانه‌ای (In silico) یعنی مهار فعالیت AChE در حضور آلفا-پینن و کوئرستین پی برد.
  3. آنالیز متابولیک غیر هدفمند و فعالیت مهاری آلفا-گلوکزیدازی کلاله زعفران جوقاسم
    1402
    گیاهان حاوی مقادیر بالای مواد شیمیایی گیاهی، به دلیل خواص دارویی آن‌ها، برای کشف و توسعه داروها حائز اهمیت هستند. مطالعات گسترده ای در مورد خواص زیستی جنس Crocus انجام شده است. Crocus pallasii subsp. haussknechtii گیاهی از خانواده زنبقیان (Iridaceae) است که با نام زعفران جوقاسم نیز شناخته می‌شود. این گیاه بیشتر در ارتفاعات زاگرس ایران، شمال عراق و جنوب اردن می روید. تاکنون، مطالعات اندکی در مورد متابولوم و خواص زیستی این گونه انجام شده است. این پژوهش بر بررسی ترکیبات شیمیایی، توانایی مهار آنزیم آلفا-گلوکوزیداز و اثر سیتوتوکسیک عصاره‌ی کلاله‌های C. pallasii متمرکز است. هدف از این مطالعه تعیین ترکیبات شیمیایی، توانایی مهار آلفا گلوکوزیداز و اثر سیتوتوکسیک کلاله C. pallasii است. متابولوم عصاره‌ی اتانولی کلاله‌ی C. pallasii توسط کروماتوگرافی گازی-طیف سنجی جرمی (GC-MS)، کروماتوگرافی مایع-طیف‌سنجی جرمی LC-MS) ) و کروماتوگرافی مایع با کارایی بالاHPLC) ) آنالیز شد. برای ارزیابی فعالیت سیتوتوکسیک علیه رده‌ی سلولی HepG2 از تکنیک MTT و برای ارزیابی اثر ضد دیابتی از روش مهار آلفا گلوکوزیداز استفاده شد. نتایج GC-MS نشان داد که اسیدهای چرب ترکیبات فرّار غالب در عصاره هستند. اجزای زیست فعالِ زعفران شامل سافرانال و کروسین نیز در عصاره‌ی اتانولی کلاله C. pallasii یافت شد. بر اساس نتایج آنالیز HPLC، غلظت سافرانال و کروسین به ترتیب 27/0 و 23/14 میلی‌گرم در گرم عصاره خشک تعیین شد. عصاره اتانولی کلاله C. pallasii و کروسین به طور غیررقابتی فعالیت آنزیم آلفا-گلوکوزیداز را مهار کردند. علاوه بر این، عصاره اتانولی کلاله C. pallasii بر رده‌ی سلولی سرطان کبد HepG2 اثر سیتوتوکسیک داشت. بنابراین کلاله C. pallasii دارای غلظت بالایی از اجزای فعال زیستی به ویژه سافرانال و کروسین است و دارای خواص ضد دیابتی و ضد سرطانی است که پتانسیل آن را به عنوان یک منبع دارویی طبیعی نشان می‌دهد.
  4. مقایسه اثر آلفا پینن و اسید گالیک بر فعالیت آنزیم تیروزیناز
    1402
    مقدمه: تیروزیناز(EC 1.14.18.1) آنزیمی کلیدی است که سنتز ملانین را در گیاهان، میکروارگانیسم‌ها و سلول‌های پستانداران کاتالیز می‌کند. ترکیبات بازدارنده بیوسنتز ملانین نه تنها به عنوان عوامل سفید کننده پوست مورد استفاده در لوازم آرایشی، بلکه به عنوان یک درمان برای اختلالات رنگدانه نیز مفید هستند. بنابراین، بسیاری از مهارکننده‌های تیروزیناز در لوازم آرایشی و دارویی به عنوان راهی برای جلوگیری از تولید بیش از حد ملانین در لایه‌های اپیدرم آزمایش شده‌اند. مهارکننده‌های تیروزیناز عموماً دو نوع کاربرد اصلی دارند، اول در زمینه آرایشی برای سفید کردن پوست و به عنوان درمانی برای برخی مشکلات پوستی، دوم در زمینه کشاورزی برای جلوگیری از قهوه‌ای شدن آنزیمی میوه‌ها و سبزیجات. انواع مختلفی از مهارکننده‌های تیروزیناز وجود دارد که توسط محققان کشف شده‌اند، اما تاکنون تقریباً همه آنها معایب خاص خود را دارند، تا کنون محققان به جستجوی مهارکننده تیروزیناز ایمن، موثر و آسان در دسترس هستند. هدف: هدف از این مطالعه مقایسه پتانسیل آنتی تیروزیناز و آنتی اکسیدانی اسید گالیک و آلفا-پینن بود. روش‌ها: کار یک بار با استفاده از روش‌های اتصال مولکولی (در سیلیکو) انجام شد. سپس کار در آزمایشگاه با استفاده از قارچ تیروزیناز، پیروکاتکل به عنوان سوبسترا و استفاده از اسید کوجیک به عنوان بازدارنده استاندارد آنزیم در آزمایشگاه اعمال شد. سنجش آنزیمی و آنالیز سینتیکی زیر همگی در میکروپلیت های 96 چاهی انجام شد و با استفاده از میکروپلیت خوان در طول موج 450 نانومتر دنبال شد. همچنین، فعالیت آنتی اکسیدانی اسید گالیک و آلفا-پینن با استفاده از رادیکال های آزاد با رادیکال های 1،1-دی فنیل-2-پیکریل هیدرازیل (DPPH) مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج: نتایج داکینگ مولکولی نشان داد که اسید گالیک میل اتصال بسیار خوبی به آنزیم تیروزیناز دارد ΔG = -6.33 Kcal/mol که یک پیوند H با Met 280 و یک pi-pi انباشته با His 263 تشکیل می دهد. از طرف دیگر، آلفا-پینن تنها از طریق فعل و انفعالات آبگریز قادر به اتصال به جایگاه فعال تیروزیناز بود، به همین دلیل است که برای مقادیرعددی میل اتصال بسیار کم (ΔG = -3.89 کیلوکالری در مول) با توجه به نتایج مهار تیروزیناز، اسید گالیک بالاترین اثر بازدارندگی را با IC50 = 0.130 نشان داد. از طرف دیگر آلفا-پینن با IC50 = 0.392 میلی گرم در میلی لیتر ظرفیت بازداری کمتری را نشان داد. انواع مهار عبارت بودند از مهار رقابتی برای اسید گالیک و مهار غیر رقابتی برای آلفا-پینن. فعالیت مهار رادیکال DPPH و مقادیر EC50 برای اسید اسکوربیک به عنوان کنترل مثبت، اسید گالیک و آلفا-پینن تعیین شد. مقدار EC50 برای اسید اسکوربیک 03/0 میلی‌گرم بر میلی‌لیتر بود، در حالی که این مقدار برای اسید گالیک و آلفا-پینن به ترتیب 269/0 میلی‌گرم بر میلی‌لیتر و 2/251 میلی‌گرم بر میلی‌لیتر بود. نتیجه‌گیری: نتایج هم از نظر پیامدهای سیلیکو و هم از نظر آزمایشگاهی تقریباً یکسان است و همچنین پیش‌بینی ما برای وجود خاصیت بازدارندگی تیروزیناز در (آلفا-پینن ، اسید گالیک) درست بود. هر دوی آنها ممکن است به عنوان مهارکننده تیروزیناز در نظر گرفته شوند اما با اشکال و شرایط متفاوت. در حالی که آلفا-پینن به عنوان اسید گالیک مهارکننده قوی نیست، شاید با افزایش غلظت آن اثر آن افزایش یابد. پتانسیل آنتی اکسیدانی اسید گالیک بسیار بالاتر از آلفا-پینن است، بنابراین از این نظر اسید گالیک نیز بی ضررتر و با ایمنی بالاتر قابل استفاده است. هر دوی آنها را می توان از منابع طبیعی تهیه کرد زیرا هم زمینه های آرایشی و هم کشاورزی نیاز به بررسی ایمنی دارند.
  5. اثرضدسرطانی مشتقات زانتن در سلولهای سرطان سینهMCF7: تنظیم ROS داخل سلولی
    1402
    زمینه و هدف: سرطان به عنوان یک علت شایع مرگ و میر در سراسر جهان ظاهر شده است. گزینه‌های درمانی متعددی برای سرطان در دسترس هستند، از جمله شیمی درمانی و رادیوتراپی. تلاش‌های تحقیقاتی با هدف شناسایی موثرترین روش درمان با کمترین میزان عوارض جانبی و سمیت انجام شده است. مشتقات زانتن دسته‌ای از ترکیبات هستند که اثرات درمانی خاصی را در سرطان نشان می‌دهند. از این رو، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثرات مشتقات زانتن بر رده سلولی MCF-7 و نقش بالقوه آن در درمان سرطان پستان انجام شد. مواد و روش‌ها: در این مطالعه پس از سنتز زانتن، خواص ضد سرطانی آن بر روی رده سلولی MCF7 با استفاده از آزمونهای MTT، تست تشکیل کلنی، تست مهاجرت سلولی، تست آپوپتوز (کمی و کیفی)، فعالیت کاسپاز 7.3، فعالیت آنزیم کاتالاز، سوپراکسید دیسموتاز، ROS داخل سلولی و آنالیز چرخه سلولی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: مشتقات سنتز شده پس از 72 ساعت در غلظت 1000- 50 میکروگرم بیشترین اثر کشندگی را بر سلول‌های MCF-7 از خود نشان دادند. علاوه بر این، مشتقات فوق میزان ROS، کاسپاز 7.3، کاتالاز، القاء آپوپتوز و مهار فعالیت SOD را در سلول‌های MCF-7 افزایش می‌دهند. همچنین مشتقات سنتز شده مانع از پیشرفت چرخه سلولی، مهاجرت سلولی و تشکیل کلنی در این سلول‌ها شدند. بحث و نتیجه گیری: در نتیجه ی این مطالعه پتانسیل مشتقات زانتن برای مهار رشد سلول‌های سرطان پستان به صورت وابسته به زمان و دوز در رده سلولی MCF-7 برجسته شد. می‌کند. ترکیبات شناسایی شده ممکن است به عنوان یک گزینه درمانی برای درمان سرطان پستان لحاظ شوند.
  6. مقایسه خواص آنتی اکسیدانی و محتوای فنول – فلاونوئیدی عصاره صمغ کندر (Boswellia thurifera Roxb) و صمغ مصطکی ( Pistacia lentiscus ) تهیه شده بوسیله حلال‌های مختلف
    1402
    مقدمه: آنتی اکسیدان‌ها گروهی از ترکیبات شیمیایی هستند که به صورت طبیعی در بسیاری از مواد غذایی وجود دارند. این ترکیبات با از بین بردن رادیکال‌های آزاد به سلول و بافت‌های بدن کمک می‌کنند تا از آسیب‌های اکسیداتیو جلوگیری کنند. مهم‌ترین آنتی اکسیدان‌های طبیعی را می‌توان در غلات، سبزیجات، میوه‌ها، و ادویه‌جات یافت. کندر با نام علمی (Boswellia thurifera) گیاهی دارویی، که در طب سنتی عربی از آن برای تقویت حافظه استفاده می‌شود. صمغ مصطکی از درختچه‌ای به نام پسته مصطکی (Pistacia lentiscus) تهیه می‌شود. این صمغ دارای خواص دارویی متعددی بوده و از این رو گیاه مصطکی از جمله گیاهان دارویی محسوب می‌شود.عصاره‌های استخراج شده از صمغ گیاه کندر و صمغ گیاه مصطکی توسط حلال‌های مختلف ممکن است توانایی‌های متفاوتی از نظر احیا‌کنندگی داشته باشند. لذا هدف از این پژوهش بررسی قدرت احیاکنندگی و محتوای فنول و فلاونوئیدی در عصاره کندر و عصاره مصطکی تهیه شده با استفاده از حلال‌های متفاوت بود. روش کار:حلال‌های استون، اتیل‌‌استات، هگزان، اتانول، متانول و اتر برای استخراج عصاره صمغ کندر و عصاره صمغ مصطکی بوسیله دستگاه روتاری اواپوراتور انتخاب گردید. از عصاره‌های حاصل به منظور بررسی توان احیاکنندگی عصاره صمغ کندر و عصاره صمغ مصطکی توسط حلال‌های مختلف و نیز جهت تعیین محتوای فنولی و فلاونوئیدی آن‌ها استفاده شد. نتایج: طی آزمایشات انجام شده روی عصاره صمغ کندر و عصاره صمغ مصطکی در غلظت‌های مختلف از حلال‌های (استون، هگزان،اتیل‌استات،متانول،اتر و اتانول)، کمترین مقدار IC50 برای عصاره هگزانی کندر با mg/ml) 24/2) و عصاره استونی مصطکی با (mg/ml 10/3)، که دارای بیشترین قدرت احیاکنندگی بودند. بیشترین مقدار IC50 برای عصاره متانولی صمغ کندر با (mg/ml 75/64 ) و عصاره هگزانی مصطکی با (mg/ml 59/12) بود که دارای کمترین قدرت احیاکنندگی بودند. مطابق نتایج اندازه‌گیری شده مقدار فنول تام عصاره‌ها به ترتیب بیشترین مقدار از بین عصاره‌های کندر مربوط به عصاره اتانولی کندر (mg/ml 2675/0) و کمترین مقدار برای عصاره هگزانی کندر (mg/ml 0825/0) بود. در رابطه با مقدار فنول تام برای عصاره‌های مصطکی عصاره استونی مصطکی بیشترین مقدار (mg/ml 261/0) و عصاره متانولی مصطکی با کمترین مقدار (mg/ml 086/0) بود. در سنجش مقدار فلاونوئید تام برای عصاره‌های مصطکی و کندر بیشترین مقدار فلاونوئید تام برای عصاره اتری مصطکی (mg/ml 133/0) و عصاره اتری کندر (mg/ml 161/0) و کمترین مقدار فلاونوئید تام برای عصاره متانولی مصطکی (mg/ml 0185/0) و عصاره اتانولی کندر(mg/ml 0435/0) بود. بحث: نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان می‌دهد که عصاره متانولی صمغ کندر و عصاره هگزانی صمغ مصطکی دارای بیشترین درصد احیاکنندگی بودند. در عین حال عصاره اتانولی کندر و عصاره استونی مصطکی دارای بیشترین مقدار فنول تام بودند. همچنین عصاره‌ی اتری مصطکی و عصا‌ره‌ی اتری کندر دارای بیشترین مقدار فلاونوئید تام بودند. درنتیجه به منظور اهداف دارویی می‌توان از متانول برای استخراج حداکثری آنتی اکسیدان ها از صمغ کندر استفاده نمود و از هگزان برای استخراج حداکثری آنتی اکسیدان ها از صمغ مصطکی استفاده نمود.
  7. جستجوی عوامل مهارکننده استیل کولین استراز در عصاره صمغ مصطکی (Pistacia lentiscus) تهیه شده با استفاده از حلال‌های مختلف
    1402
    مقدمه: قدیمی‌ترین فرضیه ارائه شده برای بیماری آلزایمر که یک بیماری پیش‌رونده، و تحلیل ‌برنده‌ی مغز بوده و باعث مختل-شدن فکر و حافظه می‌شود ، فرضیه کولینرژیک است. طبق این فرضیه کاهش نوروترانسمیتر استیل کولین یکی از عوامل بروز بیماری آلزایمر است، بنابراین با مهار کردن آنزیم استیل‌کولین‌استراز که باعث شکستن استیل‌کولین به استات و کولین می‌شود، می‌توان تا حدودی بیماری آلزایمر را درمان کرد. داروهای فراوانی بر اساس این نظریه تولید شده اند. از طرفی دستیابی به داروهایی با عوارض جانبی کمتر و اثرات بهتر بخصوص با داشتن منشاء گیاهی همواره از اهداف محققین بوده است. صمغ مصطکی (Pistacia Lentiscus) خواص دارویی بسیاری را در خود داشته و از این رو گیاه مصطکی یکی از گیاهان دارویی مفید محسوب می‌گردد. از جمله خواص درمانی مصطکی می‌توان به تقویت حافظه، تقویت قلب و اعصاب، درمان سرفه، رفع بوی بد دهان، تسکین درد مفاصل و شکستگی، ضدسرطان اشاره نمود. همچنین خوردن مصطکی همراه با کندر، برای تقویت هوش و حافظه بسیار موثر است. با توجه به اثرات فوق می‌توان فرض کرد که در صمغ این گیاه عوامل مهارکننده آنزیم استیل‌کولین‌استراز وجود داشته باشد. هدف: هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثر مهارکنندگی عصاره صمغ مصطکی استخراج شده توسط حلال‌های متانول، اتانول، اتیل استات، هگزان، استون و اتر بر روی فعالیت آنزیم استیل کولین استراز می‌باشد. نظر به تاثیر نوع حلال در تفاوت ترکیبات استخراج شده از عصاره می‌توان تا حدی اثر جداگانه‌ی ترکیبات موجود در عصاره صمغ مصطکی بر فعالیت آنزیم را مشاهده نمود. روش کار: با استفاده از شش حلال اتانل، متانل، اتر، اتیل‌استات، استون و هگزان نسبت به استخراج عصاره ی گیاه مصطکی با استفاده از دستگاه روتاری اواپوراتور اقدام شد. از عصاره های حاصل جهت بررسی مهار آنزیم استیل‌کولین‌استراز استفاده شد. برای سنجش اثر مهاری عصاره ها از روش المن با رویکرد میکروپلیت اسپکتروفوتومتری استفاده شد. از غلظت‌های مختلف عصاره برای تعیین درصد مهار و محاسبه ی مقدار IC50 استفاده شد و تمام سنجش‌ها در 3 تکرار انجام شدند. عصاره‌های با اثر مهارکنندگی بالاتر از نظر سنتیک مهار تحلیل شدند و محتوی فنل و فلاونوئید تام آنها به روش های مرسوم تعیین گردید. نتایج: بالاترین میزان فعالیت مهاری آنزیم استیل‌کولین‌استراز، مربوط به عصاره اتری صمغ مصطکی با مقدار mg/mL 64/9 = IC50 و عصاره اتیل استاتی صمغ مصطکی با مقدار mg/mL ۸۸/9 = IC50 بود. پایین ترین میزان فعالیت مهارکنندگی آنزیم استیل‌کولین‌استراز، به عصاره ی استونی صمغ مصطکی با مقدارIC50 برابر با mg/mL۷۲/۳۴ تعلق داشت. عصاره های استخراج شده بوسیله ی سایر حلا ل ها براساس افزایش مقدار IC50 (متانول < اتانول< هگزان) در این میان جای گرفتند. نتایج حاصل از بررسی سنتیکی با استفاده از رویکرد لینویور-برک، نشان داد که الگوی مهار برای تمام عصاره‌ها، مهار مرکب رقابتی- نارقابتی بود. مطابق نتایج اندازه‌گیری مقدار فنل و فلاونوئید تام عصاره ها، عصاره متانولی صمغ مصطکی حاوی بیشترین مقدار فنل تام بود ( μg/mL۸۵/۳۷)، اما بالاترین مقدار فلاونوئید تام آن به عصاره استونی صمغ مصطکی ( μg/mL۴۱/۱۶) تعلق داشت. بحث: نتایج حاصل از این پژوهش نشان می‌دهد که عصاره های اتری و اتیل استاتی صمغ مصطکی دارای بیشترین اثر مهارکنندگی بر فعالیت آنزیم استیل کولین استراز می‌باشند، اما این خصوصیات تناسب معنی داری با محتوی فنل و یا فلاونوئید آنها ندارد. کوشش برای جداسازی بیشتر عوامل احتمالی مسئول اثر مهاری عصاره های اتری و اتیل استاتی گیاه مصطکی موضوع خوبی برای تحقیقات آینده با هدف دست یافتن به مهارکننده‌های دارای کابرد دارویی، می‌باشد.
  8. جستجوی عوامل مهارکننده استیل کولین استراز در عصاره صمغ کندُر (Boswellia thurifera) تهیه شده با استفاده از حلّال های مختلف
    1402
    مقدمه: بیماری‌آلزایمر یک بیماری پیش‌رونده، و تحلیل ‌برنده‌ی مغز بوده که باعث مختل‌شدن فکر و حافظه می‌شود. مهارکننده‌های استیل‌کولین‌استراز، مناسبی برای درمان این بیماری می‌باشند. امروزه دستیابی به داروهایی با عوارض جانبی کمتر و اثرات بهتر بخصوص با داشتن منشای گیاهی هدف محققین می‌باشد. یکی از مهمترین فرآورده‌های گیاهی که در طب سنتی ایران برای تقویت یادگیری و حافظه به کار می‌روند ضمغ گیاه کندر (Boswellia Thurifera) می‌باشد. هدف: بررسی تاثیر نوع حلال استخراج، بر میزان خاصیت مهارکنندگی آنزیم استیل‌کولین‌استراز، توسط عصاره‌ی صمغ کندر بود. روش کار: حلال های اتانل، متانول، اتر، اتیل استات، استون و هگزان برای استخراج عصاره ی صمغ کندر با استفاده از دستگاه روتاری اواپوراتور انتخاب شدند. عصاره های حاصل به منظور بررسی فعالیت مهاری آنزیم استیل‌کولین‌استراز، و همچنین سنجش محتوی فنل و فلاونوئید استفاده شد. برای سنجش اثر مهاری عصاره ها از روش المن با رویکرد میکروپلیت اسپکتروفوتومتری استفاده شد. از غلظت‌های مختلف عصاره برای تعیین درصد مهار و محاسبه ی مقدار IC50 استفاده شد و تمام سنجش‌ها در 3 تکرار انجام شدند. عصاره های با اثر مهاکنندگی بالاتر از نظر سنتیک مهار تحلیل شدند و محتوی فنل و فلاونوئید تام آنها نیز تعیین گردید. نتایج: عصاره ی اتانلی کندر با کمترین مقدار IC50 ( mg/mL۹۳/۱) بیشترین و عصاره ی متانلی کندر با بیشترین مقدار IC50 (mg/mL ۰۱/۴۲) کمترین اثر مهارکنندگی بر روی فعالیت آنزیمی استیل کلین‌استراز را از خود نشان دادند. سایر حلا ل ها براساس افزایش مقدار IC50 (هگزان< اتیل استات < اتر< استون) در این میان جای گرفتند. مطابق نتایج مطالعات سنتیک مهارآنزیم، عصاره‌ی اتانلی کندر در غلظت mg/mL ۲۵ الگوی مهار مرکب (نارقابتی- غیررقابتی) نشان می‌داد. مطابق نتایج اندازه‌گیری مقدار فنول و فلاونوئید تام عصاره ها، عصاره اتانلی حاوی بیشترین مقدار فنل تام بود ( μg/mL۳۶/۴)، اما مقدار فلاونوئید تام آن با سایر عصاره ها تفاوت چندانی نداشت. بحث: نتایج بدست‌آمده از این تحقیق نشان می‌دهد که عصاره‌ی اتانلی بدست آمده از صمغ کندر به طور قابل توجهی دارای اثرات مهاری بر روی فعالیت آنزیم استیل‌کولین‌استراز است. در عین حال عصاره ی اتانلی دارای بیشترین مقدار فنل تام است. بنابراین اتانل قادر به استخراج عوامل مهارکننده ی آنزیم استیل کلین استراز موجود در صمغ کندر با ماهیت فنلی احتمالی است. تلاش برای جداسازی عوامل فنلی فوق می‌تواند موضوع مناسبی جهت پژوهش‌های آینده با هدف دست‌یابی به مهارکننده‌های دارای کاربردهای دارویی می‌باشد.
  9. بررسی اثر برخی واسرشتگرهای شیمیایی بر روی فعالیت فیتاز گندم Triticum aestivum (واریته سرداری)
    1401
    غلات، حبوبات و دانه های روغنی بیشترین محصول کشت شده جهان را تشکیل می دهند. یکی از مهم ترین ترکیبات این محصولات، فیتیک اسید (میو- اینوزیتول 1،2،3،4،5،6 هگزا کیس فسفات) است. فیتیک اسید به علت داشتن شش گروه فسفات، دارای بار منفی قوی می باشد و به کمک این بار منفی خود می تواند با کاتیون های مثبت چند ظرفیتی، پروتئین ها و لیپیدها کمپلکس های نامحلولی تشکیل دهد. اغلب این کمپلکس های تشکیل شده، در pH فیزیولوژیک سلول نامحلول هستند و مانع فعالیت مناسب یاخته ها می-شوند. فیتازها گروه ویژه ای از فسفاتازها می باشند که هیدرولیز مرحله به مرحله فسفات را از مولکول فیتات به مشتقات میو- اینوزیتول با درجات فسفریلاسیون کمتر و فسفات معدنی انجام می دهند. فیتازها را بر اساس منشا می توان به انواع گیاهی، جانوری، مخمری، قارچی و باکتریایی و بر اساس مکانیسم های کاتالیتیکی به چهار گروه شامل: 1- هیستیدین اسید فسفاتاز 2- بتا پروپیلر فیتاز 3- اسید فسفاتاز بنفش 4- سیستئین فسفاتاز تقسیم بندی کرد. همچنین فیتاز ها را می توان بر اساس اولین محل دفسفریلاسون فیتیک اسید به سه گروه، 3-فیتاز، 6-فیتاز و 5-فیتاز و بر اساس pH بهینه، به دو گروه اصلی فیتازهای اسیدی و فیتاز های قلیایی تقسیم بندی کرد. فیتاز دارای کاربردهای مختلفی از جمله تغذیه دام و جیره غذایی، صنعت پالپ و کاغذ، تولید پراکسیدازها، تغذیه انسان و تهیه میو اینوزیتول فسفات می باشد. به علت کاربردهای زیاد و مهم فیتاز و نیز نیاز کشور به واردات فیتاز، و همچنین توجه به بالا بودن مقدار فیتیک اسید گندم جهت جلوگیری از آلودگی های زیست محیطی، پیدا کردن موادی برای کنترل فعالیت این آنزیم اهمیت فراوانی دارد. در این پژوهش از اوره و SDS به عنوان دو واسرشتگر استفاده شد و تاثیرات آنها بر روی فعالیت فیتاز گندم واریته سرداری مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش برای استخراج آنزیم فیتاز از روش گیبسون و یولا با مختصر تغییراتی استفاده گردید. برای سنجش آنزیمی فیتاز و همچنین جهت سنجش اثر واسرشتگر های شیمیایی در چند غلظت مختلف واسرشتگر بر روی فعالیت فیتاز از روش سنتیک ((kinetic method استفاده شد. بلافاصله بعد از شروع واکنش در سه سیکل 5 دقیقه ای جذب محلول واکنش با استفاده از میکروپلیت ریدر در طول موج 405 نانومتر ثبت شد. به منظور مشخص کردن نوع مهار انجام شده توسط واسرشتگرهای دارای بیشترین درصد مهارکنندگی، از نمودار معکوس مضاعف استفاده شد. برای این منظور ابتداء سرعت واکنش آنزیمی فیتاز در حضور پنج غلظت مختلف سوبسترا، (312/0، 625/0، 125/1، 5/2 ، و 5 میلی مولار) اندازه گیری شد و نمودار معکوس مضاعف برای آن رسم شد. هر غلظت واسرشتگر در سه تکرار انجام و جذب در 405 نانومتر ثبت شد. در این پژوهش تعیین شد مقدار IC50 اوره در مقابل آنزیم فیتاز برابر است با 442/6 میلی مولار. و نیز غلظت های 50، 200 و 400 میلی مولار اوره در مقابل آنزیم فیتاز دارای مهار مرکب (رقابتی-نارقابتی) می باشند. همچنین تعیین شد مقدار IC50 سدیم دو دوسیل سولفات در مقابل آنزیم فیتاز برابر است با 76/1 میلی مولار. همچنین مشخص شد SDS در غلظت 1 میلی مولار در مقابل آنزیم فیتاز دارای مهار غیر رقابتی بوده و در غلظت های 2 و 4 میلی مولار از مهار مرکب (رقابتی-نارقابتی) تبعیت می کند. نتایج کلی نشان داد هر دو واسرشتگر اوره و SDS دارای توان مهارکنندگی آنزیم فیتاز می باشند. همچنین توان مهارکنندگی SDS بسیار بیشتر از اوره است ( حدود 5/3 برابر). در نهایت بررسی اتصال مولکولی و شبیه سازی دینامیک مولکولی واسرشتگرهای اوره و SDS بر روی آنزیم فیتاز موضوع مناسبی برای پژوهش های آینده با هدف دستیابی به مهارکننده های دارای کاربرد بالا می باشد.
  10. مهار آلفاگلوکوزیداز و فعالیت آنتی اکسیدانی عصاره متانولیِ اندام های هوایی مختلف گیاهان Isatis cappadocica و Eremostachys laevigat
    1401
    دیابت بیانگر مجموعه ای از اختلالات خودایمنی، متابولیکی و ژنتیکی است که دارای یک ویژگی اصلی یعنی افزایش قند خون می باشد که شرایط متابولیکی مرتبط با هایپرگلیسمی و ناشی از نقص در ترشح انسولین است که گاهی اوقات با نقص در عملکرد انسولین تشدید می شوند. شواهد بسیاری از آزمایشات نشان داده شده است که دارو های مورد استفاده در درمان دیابت قادر به کاهش گلوکز خون می باشند اما عوارض جانبی حاصل از آن از جمله افزایش خطر بیماری های قلبی عروقی و همچنین شیوع بالای عوارض گوارشی استفاده گسترده از آن ها را در عمل بالینی محدود می کند در نتیجه به بسیاری از بیماران دیابتی درمان های گیاهی، مکمل و داروهای جایگزین توصیه می شود.اخیراً ثابت شده است که استفاده از مهارکننده های آلفاگلوکوزیداز برای درمان دیابت کارامدترین درمان برای کنترل قندخون بعد از غذا و عوارض زیان آور فیزیولوژیکی آن به ویژه در دیابت نوعII است. آلفاگلوکوزیداز ها مجموعه های آنزیمی هستند که در غشای سلولهای حاشیه ای روده باریک قرار دارند و الیگوساکاریدها را به مونوساکارید ها هیدرولیز می کنند. مهارکننده های آلفاگلوکوزیدازها از نظرساختاری به الیگوساکاریدهای طبیعی شبیه هستند و آن ها موجب مهار برگشت پذیر آنزیم های آلفاگلوکوزید روده متصل به غشا می شوند. بنابراین مهارگلوکوزیدازها تاثیر قابل توجه ی در متابولیسم پلی ساکاریدها، پردازش گلیکوپرتئین ها و تعامل سلولی دارند. یک راهکار که برای درمان دیابت نوع II ایجاد شده است مهار فعالیت آلفاگلوکوزیدازها با استفاده از داروهای مصنوعی است بنابراین ایجاد بازدارنده های از محصولات و گیاهان طبیعی گزینه دیگر برای کنترل قندخون می باشد. شناخت و دستیابی به داروهایی که اثرات سریعتر و عوارض جانبی کمتر داشته باشند، به ویژه با منشا گیاهی، یکی از اهداف مهم مطالعات امروزی در زمینه درمان دیابت می باشد. هدف از این تحقیق تعیین درصد مهارکنندگی آنزیم آلفاگلوکوزیداز، بررسی خاصیت آنتی اکسیدانی و تعیین مقدار فنول و فلاونوئید تام عصاره متانولی اندام های هوایی جدا شده ی گیاهان وسمه (Isatis cappadocica) و سنبل بیایانی (Eremostachys laevigat) بود. در این مطالعه از آنزیم آلفاگلوکوزیداز مخمر ساکارومایسیس سرویزیه استفاده گردید.فعالیت آنزیم به روش اسپکتروفتومتری در طول موج 405نانومتر و از طریق سنجش میزان پارانیتروفنل آزاد شده از پارانیتروفنیل- آلفا-دی گلوکوپیرانوزید بررسی گردید. از آکاربوز به عنوان کنترل مثبت در سنجش آنزیمی و از اسید آسکوربیک به عنوان کنترل مثبت در تست های آنتی اکسیدانی استفاده شد. هر یک از سنجش ها در سه تکرار انجام شدند. مطابق نتایج این مطالعه، از میان اندام های هوایی دو گیاه، عصاره متانولی اندام ساقه گیاه وسمه (Isatis cappadocica) در چهار غلظت مختلف 1/0 ، 1 ، 5 و 10 میلی گرم بر میلی لیتر فعالیت مهارکنندگی قابل توجه ی بر روی آنزیم آلفاگلوکوزیداز نشان دادند و نوع مهار در غلظت های 1/0 و 5 میلی گرم بر میلی لیتر از نوع مرکب(نارقابتی- غیر رقابتی ) و در غلظت های 1 و 10 میلی گرم بر میلی لیتر از نوع نارقابتی بود . میزان IC50 این عصاره 31/0میلی گرم بر میلی لیتر بود. نتایج به دست آمده نشان داد که عصاره متانولی ساقه وسمه به دلیل توانایی احیاء آهن بیشتر، قدرت مهار رادیکال آزاد بیشتری دارد. بنابراین فعالیت آنتی اکسیدانی قابل توجهی نسبت به سایر اندام های هوایی را دارا می باشد. همچنین این اندام حاوی مقدار بالایی از فنول و فلاونوئید در مقایسه با سایر اندام ها بود. مطابق نتایج حاصل از این تحقیق عصاره متانولی اندام ساقه یکی از گیاهان دارای اثر مهاری قابل توجهی بر روی فعالیت آنزیم آلفاگلوکوزیداز و در عین حال توان آنتی اکسیدانی بالایی است که شاید منبع مناسبی برای استخراج ترکیبات با خاصیت دارویی بالقوه جهت کنترل سطح قند خون بعد از صرف غذا باشد.
  11. تعیین میزان و تحلیل سنتیکی مهار فعالیت آنزیم استیل کولین استراز توسط عصاره گیاهان مورد استفاده در طب سنتی شهرستان سنندج
    1401
    اختلالات عصبی مانند بیماری آلزایمر، یکی از رایج ترین انواع بیماری ها در افراد سالخورده است که در نتیجه آن، راه های بیوشیمیایی مختلفی دچار اختلال خواهند شد. ویژگی آلزایمر بوسیله اختلال در حافظه، جنون، اختلال شناختی، رفتار غیرعادی و اختلال در فعالیت های روزانه زندگی مشخص شده است. این بیماری، بخصوص در کشورهای توسعه یافته که سن جمعیت رو به افزایش است، به یک مشکل عمده تبدیل شده است. داروهایی که درحال حاضر برای درمان آلزایمر تایید شده‎اند، از طریق افزایش سطح استیل‎کولین در مغز عمل می‎کنند. استیل‎کولین یک انتقال دهنده عصبی در سیناپس ها است که بعد از آزاد شدن به فضایی سیناپسی، در اثر واکنشی که بوسیله آنزیم استیل‎کولین استراز کاتالیز رخ می‎دهد و به کولین و گروه استیل، هیدرولیز خواهد شد. درمان اولیه و حالت متوسط آلزایمر، اکثراً بر اساس استفاده از مهارکننده‎های آنزیم استیل‎کولین استراز، از جمله دونپزیل (Donepezil )سنتزی و گالانتامین (Galanthamine )می‎باشد. اسـتفاده از مهارکننده‎های آنـزیم کـولین اسـتراز بـه عنـوان دارو در مـواردی رخ مـی دهـد کـه بـدن بـا کـاهش فعالیـت کولینرژیک مواجه باشد و بـا مهـار آنـزیم هیدرولیزکننــده AChE میــزان اســتیل کــولین را در بــدن افزایش دهد. از این دست داروها می توان فیزوستگمین را نام برد که یک مونومتیل کاربامات است. از آن‎جایی که اکثر داروهای شیمیایی دارای عوارض جانبی متعدد هستند، بهتر است از گیاهان جهت کنترل و درمان این عارضه استفاده شود. در همین راستا مطالعه حاضر باهدف مقایسه میزان فعالیت‎های مهارکنندگی آنزیم استیل کولین استراز در عصاره ی برخی از گیاهان مورد استفاده در طب سنتی منطقه کردستان و شهر سنندج می‎باشد. به‎منظور نیل به این هدف، ابتدا صمغ گیاه مصطکی، پودر مویز و پودر کندر بـه میزان کافی، تهیه و از هر گیاه مقدارg10 را درml100متانول خالص و به دور از نور خیسانده سپس مایع فیلتر شده برای تهیه غلظت-های مختلف عصاره متانولی تغلیظ شد. درجهت سنجش فعالیت مهاری گالانتامین برای تعیین50IC، چهار غلظت اولیه μg/ml25/1،5/2،4و 5 تهیه و از گالانتامین به عنوان کنترل مثبت استفاده شد. برای تعیین نوع مهار اعمال شده توسط عصاره-های دارای بیشترین درصد مهارکنندگی، نمودار معکوس مضاعف استفاده و هر غلظت مهار کننده در سه تکرار انجام شد و جذب در nm405 ثبت گردید. نتایج حاکی از آن بود که با افزایش لگاریتم غلظت گالانتامین، درصد مهار استیل کولین استراز افزایش یافته و شیب خطی نمودار رگرسیون 43/23=m ، در حداکثر غلظت mg/ml4/2 گالانتامین و درصد مهار82% ظاهر شد. عصاره متانولی مویز، درحداکثر لگاریتم غلظت مویز که معادل mg/ml 3/2 است، 100% آنزیم استیل کولین استراز مهار شده و عصاره متانولی کندر، درصد مهار استیل کولین استراز افزایش یافته و تا میزان60% صعودی بوده سپس به مقدار جزیی کاهش درصد مهار وجود داشته و بعد روند افزایشی پیدا کرده و عصاره متانولی مصطکی، درصد مهار آنزیم استیل کولین استراز را افزایش داده به طوری که در لگاریتم غلظت mg/ml2 از عصاره متانولی مصطکی96% مهار آنزیم وجود دارد. بیشترینIC50 متعلق به مویز با100% مهارکنندگی آنزیم استیل‎کولین استراز است و اختلاف معناداری بینIC50 عصاره‎های متانولی و گالانتامین مشاهده شد. درغلظتmg/ml 2، مویز 100%، کندر142% و مصطکی78% احیای ترکیب DPPH داشت. نتایج کلی نشان می دهد که عصاره متانولی سه گیاه کندر، مویز و مصطکی، حاوی عوامل مهارکننده بالقوه موثری بوده و همچنین بررسی خواص آنتی اکسیدانی عصاره های فوق و مقایسه ی آن با قدرت مهارکنندگی عصاره ها نشان دااد که ظاهرا توان آنتی اکسیدانی هر عصاره با قدرت مهارکنندگی آن رابطه معکوس دارد. در نهایت تلاش برای جداسازی عوامل مهارکننده موثر موجود در عصاره متانولی گیاهان فوق موضوع مناسبی برای پژوهش های آینده با هدف دستیابی به مهارکننده های دارای کاربرد دارویی می باشد.
  12. تعیین میزان و تحلیل سنتیکی مهار فعالیت تیروزیناز توسط عصاره اندام های هوایی سه گیاه Isatis Cappadocica، Sanguisorba Minor، Aristolochia Bottae
    1400
    ملانوژنژ یکی از فرایندهای اصلی در تولید رنگدانه ها ی چشم، پوست و موی انسان است، همچنین یکی از مهم ترین عوامل در تیره شدن قارچ ها، سبزیجات و میوه ها می باشد. روند ملانوژنز با اکسید شدن اِل-تیروزین به اِل-دوپا به کمک آنزیم تیروزیناز (EC: 1.14.18.1) آغاز می گردد. هدف از انجام این مطالعه، مشخص نمودن میزان مهار و آنالیز سنتیکی مهار تیروزیناز به وسیله عصاره اندام های هوایی گیاهان شب بو Isatis Cappadocica، توت روباهی Sanguisorba Minor و زرآوند Aristolochia Bottae بود. اثر مهاری عصاره ها در هشت غلظت، در طول موج nm 492 و توسط میکروپلیت ریدر بررسی شد. به علاوه فعالیت آنتی اکسیدانی این عصاره ها با استفاده از توان احیاء رادیکال آزاد DPPH مورد مطالعه قرار گرفت. بیشترین فعالیت مهاری اندام های هوایی گیاه شب بو مربوط به غلظت mg/ml 100 عصاره متانولی ساقه (100 درصد مهار و IC50 برابر با mg/ml 2/1 و غلظت mg/ml 100 عصاره متانولی برگ گیاه توت روباهی (100 درصد مهار و IC50 برابر با mg/ml 87/0) بود. در گیاه زرآوند بیشترین فعالیت مهاری مربوط به غلظت mg/ml 100 عصاره ی متانولی برگ با100 درصد مهار و IC50 برابر با mg/ml 5/0 بود. مطابق نتایج حاصل از مطالعات سنتیکی، عصاره متانولی اندام برگ گیاه شب بو الگوی مهار رقابتی-نارقابتی را بر روی فعالیت تیروزیناز نشان داد. در حالی که عصاره متانولی اندام برگ گیاه توت روباهی الگوی مهار مرکب نا رقابتی–غیررقابتی را از خود نشان داد. اندام های ساقه و برگ مربوط به گیاه توت روباهی دارای فعالیت آنتی اکسیدانی 100 درصد و EC50 به ترتیب 62/0 و mg/ml 11/0 بودند. همچنین میوه گیاه شب بو با فعالیت 100درصد آنتی اکسیدانی و EC50 mg/ml 30/0 بود. اندام های ساقه، برگ و میوه گیاه زرآوند با 100 درصد فعالیت آنتی اکسیدانی و EC50 به ترتیب 23/0، 23/0 و 15/0 mg/ml بودند.
  13. Pharmacognosy and molecular study (ITS marker) of some Allium species (Amaryllidaceae) in Kurdistan province
    1400
    The present study aimed to test pharmacognosy and molecular study of some Allium species (Amaryllidaceae) using internal transcribed spacer (ITS) gene region collected from Saral area of Kurdistan province, Iran. Three Allium species including Allium tripedale, Allium hooshidaryae and Allium stipitatum was selected to be included in the study. Methanolic extracts of selected species was prepared after drying in ppropriate light and temperature conditions. Ferric reducing assay was used to measure antioxidant capacity of extracts. Total phenolic and total flavonoid contents were measured using the Folin Ciocalteau and aluminum chloride color complex methods, respectively. Furthermore, different pharmacogenosy test was performed to predict of present chemical compounds in studied Alliums. Antimicrobial testing of plant extracts for gram-positive and gram-negative strains was performed by disk diffusion method. The results showed a low to moderate antioxidant capacity of studied Alliums compared to ascorbic acid. Among three studied Alliums, the highest antioxidant capacity belonged to Allium hooshidaryae; however, no significant difference was found between three studied Alliums (p>0.05). Pharmacognosy tests indicated that all studied Alliums contained phenolic, flavonoid and glycosides compounds and Allium stipitatum had the highest number of chemical compounds. Antimicrobial tests indicated that Allium stipitatum had greatest inhibitory effects on the bacterial, while Allium hooshidaryae was approximately ineffective. Among the studied bacteria, Pseudomonas aeruginosa strain was approximately resistance against studied Alliums antimicrobial activity. Moreover, Allium stipitatum showed the highest ability to inhibit bacteria growth against Staphylococcus aureus in all concentrations. The results of fragment sequencing revealed that used primers amplified a 900 bps fragment of which 383 nucleotides were vary between used species. The phylogeny analysis showed monophyletic clade for studied species among Melanocrommyum subgenus and close relationship between species. However, they were separated in three different sections.
  14. α-glucosidase inhibiting activity in methanol extract of some traditional medicines used in the treatment of diabetes in Sulaymaniyah province
    1400
    Introduction: Diabetes is a chronic disease caused by an inherited or acquired defect in insulin secretion or a decrease in the response of the organs to the secreted insulin. This defect raises blood glucose levels, which can have side effects on the systems of the body, including blood vessels, and it can also destroy the nerves. There are approximately 180 million people worldwide with diabetes, and it is estimated that this number will reach 400 million by 2025. Managing blood glucose levels is a vital strategy in controlling the complications of diabetes. Inhibition of enzymes involved in the process of carbohydrate digestion and absorption can significantly decrease postprandial blood glucose levels. There are key enzymes in carbohydrate digestion such as α-Amylase and α-glucosidase. α- Amylase function is to convert complex carbohydrate in the food into oligosaccharides and disaccharides, and finally the α-Glucosidase breaks them down into monosaccharide that is absorbed by the intestinal tract, and it causes hyperglycemia after eating. Post-meal hyperglycemic control is considered as an important strategy in management of diabetes, especially type II diabetes, and the reduction of chronic complications associated with the disease. Thus inhibitors of carbohydrate degrading enzymes could be useful in the treatment of type II diabetes. Objectives: The aim of this study was to evaluate the α-glucosidase inhibitory activity of methanolic extracts from some plants used in traditional medicine in Sulaymaniyah province on the α-glucosidase enzyme activity.Methods: Eight plant species recommended by authentic spiceries from Sulaymaniyah for treatment of diabetics were collected from various regions of Sulaymaniyah province of Kurdistan region of Iraq. The plants were completely dried and grounded to fine powder. Enzyme assay was conducted in four different extract concentrations including (1, 0.1, 0.01 and 0.001 g/l) for all plant samples. However, the inhibition kinetic analysis and determination of the type of inhibition for extracts with higher inhibitory potency were done using three different concentrations of plants’ extracts (1, 0.5 and 0.1 g/l). Results: The results showed that among studied plants, the leaf extract of Rubus idaeus L., root extract of Rheum ribes R. and leaf extract of Salix alba L. had the highest inhibition activities toward α- glucosidase enzyme. With 1 mg/ml of extract the leaf extract of Rubus idaeus L. showed 99.13% inhibitory effect with IC50 of 0.046 g/l, root extract of Rheum ribes R. showed 95.39% inhibitory effect with IC50 of 0.085 g/l, and leaf extract of Salix alba L. showed 85.46% inhibitory effect with IC50 0.046 g/l. Kinetic study of methanolic extract of leaf and root organs of both plants Rubus idaeus L., Rheum ribes R. on α-glucosidase activity showed mixed type of inhibition (Uncompetitive-Noncompetitive) while the leaf organ of Salix alba L. showed Uncompetitive type of inhibition.
  15. Phytase activatory properties of methanol extract from aerial parts of Euphorbia denticulata and Rindera lanata
    1399
    Introduction: Phytate is the main source of phosphorous in plants which is not digestible for monogastric animals, because they lack an insufficient amount of degrading enzyme called phytase. Thus, using plants with the ability to activate phytase in the diet of animals could be a great solution for this issue. Objectives: This study aimed to evaluate the effects of methanolic extracts of aerial parts of Rindera lanata and Euphorbia denticulata plants including leaves, stems and flowers on the activity of phytase enzyme. Methods: The investigated plants were collected from various regions of Kurdistan province, Iran. The plants were completely dried followed by grounding to extract. Enzyme assay for Rindera lanata was conducted in eight different extract concentration including 0.1, 1, 10 and 100 mg/ml as the group one, and 6.25, 12.5, 25 and 50 mg/ml as group two. However, the concentrations were different for Euphorbia denticulata with 0.001, 0.01 and 0.1 mg/ml as group one and 0.0063, 0.0125, 0.025 and 0.05 mg/ml as group two. Results: The results showed that leaf extract of Rindera lanata has a great potential to activate phytase enzyme when 100 mg/ml of extract was applied. The extract derived from flowers showed a low to moderate impact on phytase activity. The results for Euphorbia denticulata were contradictory showing activatory effects for some concentrations and inhibitory effects for others. The IC50 for leaves, stems and flowers of Rindera lanata was 124.53, 14.51 and 14.97 mg/mL, respectively. Moreover, the IC50 for leaves and flowers of Euphorbia denticulata was 0.17 and 0.0011 mg/mL. Conclusion: Overall results demonstrated that leaves and stems extract obtained from Rindera lanata could be used as a remarkable phytase activator in animal feed, but Euphorbia denticulata was not as strong as Rindera lanata.
  16. مهار آلفاگلوکوزیداز و فعالیت آنتی اکسیدانی عصاره متانولیِ اندام های هوایی مختلف گیاهانِ Salvia suffruticosa و Hypericum scabrum
    1398
    دیابت یک بیماری مزمن است که در اثر نقص ارثی و یا اکتسابی در ترشح انسولین و یا کاهش پاسخ دهی اندام ها نسبت به انسولین ترشح شده ایجاد می شود. چنین نقصی باعث افزایش سطح گلوکز خون می شود که این وضعیت می تواند بسیاری از سیستم های بدن شامل عروق خونی و اعصاب را تخریب کند. در حال حاضر حدود 150 میلیون نفر در سراسر جهان به بیماری دیابت مبتلا هستند و تخمین زده شده است که این میزان تا سال 2025 به 300 میلیون نفر برسد. مدیریت سطح گلوکز خون یک استراتژی حیاتی در کنترل عوارض دیابت است. مهار آنزیم های دخیل در هضم کربوهیدرات ها می تواند به طور قابل توجهی از افزایش سطح گلوکز خون بعد از صرف غذا، از طریق به تاخیر انداختن هیدرولیز و جذب کربوهیدرات ها، جلوگیری نماید. آلفاآمیلاز و آلفاگلوکوزیداز آنزیم های کلیدی در هضم کربوهیدرات هستند. آلفاآمیلاز، کربوهیدرات موجود در غذا را به الیگوساکارید و دی ساکارید تبدیل می کند و در نهایت آلفاگلوکوزیداز آن ها را به مونوساکارید می شکند، گلوکز آزاد شده به وسیله ی روده جذب می شود و موجب هیپرگلیسمی بعد از صرف غذا می شود. کنترل هیپرگلیسمی بعد از صرف غذا یک استراتژی مهم در مدیریت دیابت، به ویژه دیابت نوع II و کاهش عوارض مزمن مرتبط با بیماری است. بنابراین مهارکننده های آنزیم های تجزیه کننده ی کربوهیدرات ها می توانند در درمان دیابت نوع II مفید باشند. مطالعات قبلی نشان می دهد که عصاره متانولی اندام های هوایی دو گیاه Salvia suffruticosa و Hypericum scabrum اثر مهاری قابل توجهی بر فعالیت آلفاگلوکوزیداز دارند. مطالعه حاضر، با هدف تعیین اندامی از گیاهان فوق که عصاره متانولی آن ها فعالیت مهارکنندگی بیشتری دارد و همچنین تعیین نوع مهار، ارزیابی خواص آنتی اکسیدانی و محتوای فنل و فلاونویید عصاره اندام های مختلف گیاهان مورد مطالعه، صورت گرفت. پس از تهیه عصاره متانولی از بخش های مختلف گیاهان، اثر مهاری تمامی عصاره ها در چندین غلظت مختلف، در طول موج 405 نانومتر با استفاده از دستگاه میکروپلیت خوان بررسی گردید. هم چنین فعالیت آنتی اکسیدانی عصاره های متانولی اندام های مختلف با استفاده از DPPH، تست احیاء آهن و مقدار فنول و فلاونویید اندازه گیری شد. بیشترین میزان فعالیت مهاری آلفاگلوکوزیداز گیاه Salvia suffruticosa مربوط به غلظت mg/ml160 عصاره اندام گل (100٪ مهار و IC50 برابر با 91/8 mg/ml) بود، و بیشترین میزان فعالیت مهاری گیاه Hypericum scabrum مربوط به غلظت mg/ml 10 عصاره اندام گل (100٪ مهار و IC50 برابر با 34/2mg/ml ) و برگ (81٪ مهار و IC50 برابر با mg /ml98/3) بود. نتایج حاصل از بررسی سنتیکی اثر عصاره متانولی اندام های گل و برگ هر دو گیاه بر روی فعالیت آنزیم آلفاگلوکوزیداز نشان داد که عصاره اندام گل و برگ گیاه Salvia suffruticosa از الگوی مهار مرکب (غیررقابتی-نارقابتی) پیروی می کند و گل گیاه Hypericum scabrum از الگوی مهار مرکب (رقابتی-غیررقابتی) پیروی می کند. هم چنین نتایج به دست آمده نشان داد که عصاره ی متانولی گل گیاه Salvia suffruticosa و گل گیاهHypericum scabrum به ترتیب با EC50 برابر با 46/4 و 58/3 mg/ml، توانایی صد در صد احیاء آهن و در نتیجه دارای قدرت مهار رادیکال آزاد بیشتری هستند. هم چنین اندام گل در هر دو گیاه مذکور حاوی مقدار بالایی از فنول و فلاونوئید در مقایسه با سایر اندام ها هستند. مطابق نتایج حاصل از این تحقیق عصاره متانولی اندام های گل هر دو گیاه دارای اثر مهاری قابل توجهی بر روی فعالیت آنزیم آلفاگلوکوزیداز و در عین حال توان آنتی اکسیدانی بالایی دارند. در نتیجه منابع مناسبی برای استخراج ترکیبات با خاصیت دارویی بالقوه جهت کنترل سطح قند خون بعد از صرف غذا می باشند.
  17. فعالیت های آنتی اکسیدانی و مهارِ تیروزیناز توسط عصاره متانولی اندامهای هوایی مختلف گیاهانِ Heptaptera anatolica Bioss. و Nonea hypoleia. Bronm
    1398
    تیروزیناز به عنوان یک آنزیم کلیدی در بیوسنتز ملانین و همچنین در تعین رنگ پوست و موی پستانداران شناخته شده است. تیروزیناز دو مکانیسم مهم در بیوسنتز ملانین را انجام می دهد؛ با فعالیت مونوفنولازی باعث هیدروکسیله کردن سوبسترا ال-تیروزین به ال-دوپا و با فعالیت دی فنولازی باعث اکسید کردن سوبسترا ال-دوپا به دوپاکینون می شود. تیروزیناز دو مرحله اول ملانوژنز را در پستانداران کاتالیز می کند و مسئول واکنش سیاه شدگی آنزیمی میوه های آسیب دیده و سبزیجات می باشد. بیماری های پوستی مختلفی مانند ملازما، لکه های پوستی و اگزما از تجمع سطح بالایی از رنگدانه های اپیدرمی (ملانین) به وجود می آیند. از طرفی گیاهان و عصاره ی آن ها منبع غنی و ارزانی از ترکیبات فعال هستند که می توان از آن ها برای مهار تیروزیناز و درمان بیماری های پوستی وابسته به رنگدانه ی ملانین استفاده کرد. مهم ترین عملکرد تیروزیناز در پستانداران سنتز ملانین از سوبسترا است. تولید غیر طبیعی ملانین (هایپرپیگمانتاسیون) باعث تیره شدن پوست و ایجاد لکه های پوستی می شود که یکی از مشکلات جدی زیبایی می باشد. با مهار آنزیم تیروزیناز می-توان این بیماری ها را تا حد زیادی درمان کرد یا می توان از بروز مشکلات زیبایی پیشگیری کرد. در این پژوهش فعالیت های آنتی اکسیدانی و مهارِ تیروزیناز توسط عصاره متانولی اندام های هوایی مختلف گیاهانِ Heptaptera anatolica Bioss. و Nonea hypoleia. Bronm مورد سنجش قرار داده شده است. اثر مهاری همه ی استخراجات در غلظت های 80، 60، 40، 20، 10، 5، 5/2، 25/1، 62/0، 31/0 و 15/0 میلی گرم بر میلی لیتر در میکروپلیت 96 چاهکی و در طول 450 نانومتر با استفاده از دستگاه میکروپلیت خوان مورد بررسی قرار گرفته شدند. بیش ترین فعالیت مهاری در بین اندام های هوایی دو نمونه مربوط به برگ نمونه گیاهی نونه آ هیپولیا با تقریبا 100% مهار تیروزیناز در غلظت mg/ml80 و IC50 برابر mg/ml2 و برگ نمونه ی هپتاپترا آناتولیکا در غلظت mg/ml80 با مهار 98% و IC50 برابر mg/ml19 بود. مطابق نتایج حاصل از آزمایشات سنتیکی، عصاره برگ نمونه ی نونه آهیپولیا مهار مرکب و برگ نمونه ی هپتاپترا آناتولیکا مهار رقابتی را بر روی فعالیت تیروزیناز نشان داد. ترتیب خاصیت آنتی اکسیدانی احیاء رادیکال آزاد DPPH در غلظت mg/ml80 و احیاء آهن III به II در غلظت mg/ml100 اندام برگ و گل نمونه نونه آهیپولیا به ترتیب برابر با 100% و %4/95 و %93/1 و %76/1 بود. هم چنین برای اندام برگ هپتاپترا آنالوتیکا به ترتیب %100 و %63/1 بود. میزان ترکیبات فنل و فلاونوئید موجود در اندام برگ دو نمونه به ترتیب برای برگ نونه آ و 8/67 و g/mlµ41/92 برای برگ هپتاپترا بود. هم چنین میزان پایین EC50 در این اندام ها نشان دهنده میزان بالای خاصیت آنتی اکسیدانی است.
  18. تعیین میزان و تحلیل سنتیکی مهار فعالیت تیروزیناز توسط عصاره متانولی اندام های هوایی مختلف دو گیاه Verbascum phoeniceum L. و Astragalus siliqusus Bioss
    1397
    فرایند ملانوژنز مس‍‍ئول اصلی تولید رنگدانه ی پوست، چشم و موی انسان است، هم چنین مسئول قهوه ای شدن میوه ها، سبزیجات و قارچ ها می باشد. این فرایند با اکسیداسیون ال-تیروزین به ال-دوپا توسط تیروزیناز (EC: 1,14,18,1) شروع می شود. تجمع ملانین در پوست موجب عوارضی چون لکه های پوستی، اگزما و ملازما در انسان می گردد. مهار تیروزیناز می تواند عامل موثری در جلوگیری از عوارض فوق باشد. هدف از انجام این مطالعه، تعیین میزان فعالیت مهار کنندگیِ تیروزیناز قارچی و خاصیت آنتی اکسیدانی عصاره متانولی اندام های هوایی مختلف گیاهان گَوَن Astragalus siliquosus Bioss و گل ماهور Verbascum phoeniceum L. بود. عصاره های متانولی اندام های تفکیک شده گیاهان با استفاده از دستگاه روتاری اواپوراتور تهیه شدند. اثر مهاری عصاره ها در 9 غلظت، در میکروپلیت های 96 چاهکی و در طول موج nm 492 با استفاده از دستگاه میکروپلیت خوان بررسی گردید. هم چنین فعالیت آنتی اکسیدانی عصاره ها با استفاده از توان احیاء رادیکال آزاد DPPHو توان احیاء آهن مورد ارزیابی قرار گرفت. بیشترین فعالیت مهاری اندام های هوایی گیاه گَوَن مربوط به غلظت mg/ml 1000 عصاره متانولی گل (97 درصد مهار و IC50برابر با mg/ml 58/1) و غلظت mg/ml 1500 عصاره متانولی ساقه (100 درصد مهار و IC50برابر با mg/ml 1/2) بود. در گیاه گل ماهور بیشترین فعالیت مهاری مربوط به غلظت mg/ml 1500 عصاره ی متانولی برگ آن (87 درصد مهار و IC50برابر با mg/ml 2/3) بود. مطابق نتایج حاصل از مطالعات سنتیکی، عصاره متانولی اندام گل گیاه گَوَن الگوی مهار مرکب نا رقابتی-غیر-رقابتی را بر روی فعالیت تیروزیناز نشان داد. درحالی که عصاره متانولی اندام برگ گیاه گل ماهور الگوی مهار مرکب رقابتی–غیر-رقابتی را از خود نشان داد. اندام های گل و ساقه و برگ مربوط به گیاه گَوَن دارای فعالیت آنتی اکسیدانی 100 درصد و EC50 به ترتیب mg/ml 089/0، 78/1 و 25/1 بودند. در حالی که تنها اندام برگ گیاه گل ماهور دارای فعالیت آنتی اکسیدانی 100 درصد با EC50 برابر با mg/ml 013/0 بود. مطابق نتایج این مطالعه می توان از عصاره های متانولی تهیه شده از اندام هایی که بیشترین اثر مهار کنندگی تیروزیناز را از خود نشان دادند جهت تهیه مهار کننده های جدید این آنزیم با اهدف دارویی و نگه دارنده های غذایی استفاده نمود.
  19. تعیین میزان فعالیت مهار کنندگیِ استیل کولین استراز توسط عصاره متانولی اندام های هوایی مختلف گیاهان ِفرفیون شاخه ضخیمEuphorbia macroclada و شقایق گل درشت Glaucium grandiflorum
    1397
    قدیمی ترین فرضیه مطرح شده برای بیماری آلزایمر که دارو های زیادی براساس آن تولید شده اند، فرضیه کولی نرژیک می-باشد. این فرضیه پیشنهاد می کند که بیماری آلزایمر حاصل کاهش نوروترانسمیتر استیل کولین است. یکی از دلایل اصلی کاهش استیل کولین، فعالیت زیاد آنزیم استیل کولین استراز در بیماری آلزایمر است, لذا مهار این آنزیم می تواند به درمان این بیماری کمک نماید. از آنجا که قبلا تاثیر مهاری عصاره متانولی گیاهان فرفیون شاخه ضخیم Euphorbia macroclada و شقایق گل درشت Glaucium grandiflorumبه اثبات رسیده است، هدف از این پژوهش، بررسی و شناسایی اندام هایی از گیاهان فوق که حداکثر فعالیت مهار کنندگی را نشان می دهند به اضافه سنجش فعالیت آنتی-اکسیدانی عصاره های این اندام ها، بود. عصاره متانولی اندام های جدا شده گیاهان مورد مطالعه با استفاده از دستگاه روتاری اواپوراتور تهیه شدند. اثر مهاری عصاره ها در 6 غلظت مختلف در میکروپلیت های 96 چاهکی و در طول موج nm 405 با استفاده از دستگاه میکروپلیت خوان بررسی گردید. همچنین فعالیت آنتی اکسیدانی عصاره ها با استفاده از تست های DPPH و احیای آهن اندازه گیری شد. بیشترین میزان فعالیت مهاری گیاه شقایق گل درشت مربوط به غلظت mg/ml80 عصاره متانولی اندامِ گل (100 درصد مهار و مقدار IC50برابر با mg/ml01/0) و بیشترین میزان فعالیت مهاری گیاه فرفیون شاخه ضخیم مربوط به غلظت mg/ml 80 عصاره متانولی اندامِ گل(100 درصد مهار و مقدار IC50 برابر با mg/ml12/1) بود. هم چنین اندام های گل و برگ شقایق گل درشت دارای فعالیت آنتی اکسیدانی 100 درصد و EC50 به ترتیب mg/ml36/0 و mg/ml 2/0 بودند. گل و برگ فرفیون شاخه ضخیم نیز دارای فعالیت آنتی اکسیدانی 100 درصد و EC50 به ترتیب mg/ml 035/0 و mg/ml 032/0 بودند. مطابق نتایج مطالعات سنتیک مهار آنزیمی، نوع مهار کنندگی برای عصاره متانولی اندام گل شقایق گل درشت در غلظت mg/ml 16/0 الگوی مهار مرکب (رقابتی- غیر رقابتی) نشان می داد و در غلظت mg/ml 80 الگوی مهار غیر رقابتی نشان می داد، و عصاره متانولی اندام برگ شقایق گل درشت در غلظت mg/ml 15/0 الگوی مهار مرکب (رقابتی-غیر رقابتی) نشان می داد و در غلظت mg/ml 80 الگوی مهار نارقابتی نشان می داد. در حالیکه و مخلوط(نا رقابتی و مرکب) را به روی فعالیت آنزیم استیل کولین استراز نشان دادند، در حالی که عصاره اندام های گل و برگ فرفیون شاخه ضخیم به ترتیب الگوی مهار نا رقابتی و غیر رقابتی در غلظت های مطالعه شده از خود نشان دادند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که عصاره متانولی اندام های گل گیاهان شقایق گل درشت و فرفیون شاخه ضخیم به صورت قابل توجهی دارای اثر مهاری فعالیت استیل کولین استرازی هستند. نتایج کلی نشان می دهد که عصاره متانولی این دو اندام، حاوی عوامل مهار کننده بالقوه موثری بوده، و تلاش برای جداسازی آن ها موضوع مناسبی برای پژوهش های آینده با هدف دست یابی به مهار کننده های دارای کاربرد دارویی می باشد.
  20. مهار آلفاگلوکوزیداز و فعالیت آنتی اکسیدانی عصاره هگزانیِ اندام های هوایی مختلف گیاهان Haplophyllum acutifolium DC و Ferula haussknechtii Wolff ex Rech
    1397
    دیابت ملیتوس یک اختلال متابولیکی است که به وسیله ی هیپرگلیسمی همراه با اختلال در متابولیسم پروتئین، کربوهیدرات و چربی به علت نقص در ترشح انسولین یا فعالیت آن و یا هر دو مشخص می شود .در حال حاضر حدود 150 میلیون نفر در سراسر جهان به بیماری دیابت مبتلا هستند و تخمین زده شده که این میزان تا سال 2025 به 300 میلیون نفر برسد. مدیریت سطح گلوکز خون یک استراتژی حیاتی در کنترل عوارض دیابت است. کربوهیدرات ها اجزای اصلی رژیم غذایی انسان هستند، ابتدا کربوهیدرات های موجود در غذا باید توسط آنزیم های گوارشی به مونوساکاریدها شکسته شوند زیرا فقط مونوساکارید ها می توانند از لومن روده جذب شوند. آلفاآمیلاز و آلفاگلوکوزیداز آنزیم های کلیدی در هضم کربوهیدرات هستند. آلفاآمیلاز کربوهیدرات های موجود در غذا را به الیگوساکارید و دی-ساکارید تبدیل می کند و در نهایت آلفاگلوکوزیداز آن ها را به مونوساکارید تبدیل می نماید که، به وسیله ی روده جذب و منجر به هیپرگلیسمی بعد از صرف غذا می شوند. مهار آنزیم های دخیل در هضم کربوهیدرات ها می تواند به طور قابل توجهی از افزایش سطح گلوکز خون بعد از صرف غذا، از طریق به تاخیر انداختن هیدرولیز و جذب کربوهیدرات ها، جلوگیری نماید. مطالعات قبلی نشان می دهد که عصاره هگزانی اندام های هوایی دو گیاه سدابیHaplophyllum acutifolium DC و کُما Ferula haussknechtii Wolff ex Rech اثر مهاری قابل توجهی بر فعالیت آلفاگلوکوزیداز دارند. مطالعه حاضر، با هدف تعیین اندامی از گیاهان فوق که عصاره هگزانی آن ها فعالیت مهارکنندگی بیشتری دارد و همچنین تعیین نوع مهار و ترکیبات موثر در فعالیت مهارکنندگی آلفاگلوکوزیداز، صورت گرفت. پس از تهیه عصاره هگزانی از بخش های مختلف گیاهان فوق الذکر، اثر مهاری تمامی عصاره ها در چندین غلظت مختلف، در طول موج 405 نانومتر با استفاده از دستگاه میکروپلیت خوان بررسی گردید. همچنین فعالیت آنتی اکسیدانی عصاره های هگزانی اندام های مختلف با استفاده از DPPH و تست احیاء آهن اندازه گیری شدند. بیشترین میزان فعالیت مهاری گیاه کما مربوط به غلظت g/ml 1/0 عصاره اندام گل (صد در صد مهار و IC50 برابر با μg/ml1/0) بود، و بیشترین میزان فعالیت مهاری گیاه سدابی مربوط به غلظت g/ml 1 عصاره اندام هوایی گل (صددرصد مهار و IC50 برابر با μg/ml10) و برگ (صددرصد مهار و IC50 برابر با μg /ml60) بود. نتایج حاصل از بررسی سنتیکی اثر عصاره هگزانی برای اندام های گل و برگ هر دو گیاه بر روی فعالیت آنزیم آلفاگلوکوزیداز نـشان داد که عـصاره انـدام گل و برگ Haplophyllum acutifolium (سدابی) الگوی مهار غیررقابتی وگل گیاه Ferula haussknechtii )کما) الگوی مهار مرکب (رقابتی – غیررقابتی) در غلظت g/ml 001/0 و در غلظت g/ml 1/0 مهار نارقابتی را نشان می دهند. همچنین نتایج به دست آمده نشان داد که عصاره ی هگزانی گل کما و برگ گیاه سدابی به ترتیب با EC50 برابر با 37/2 و mg/ml 96/0 توانایی صد در صد احیاء آهن و در نتیجه دارای قدرت مهار رادیکال آزاد بیشتری هستند. مطابق نتایج حاصل از این تحقیق عصاره هگزانی اندام های گل و برگ سدابی و اندام گل گیاه کما دارای اثر مهاری قابل توجهی بر روی فعالیت آنزیم آلفاگلوکوزیداز و در عین حال توان آنتی اکسیدانی بالایی دارند. در نتیجه منابع مناسبی برای استخراج ترکیبات طبی با خاصیت دارویی جهت کنترل سطح قند خون بعد از صرف غذا می باشند.
  21. جداسازی و تعیین خصوصیت میکروارگانیسم های بومی با قابلیت تولید نانوذرات سولفید کادمیوم
    1397
    با توجه به خطرات زبست محیطی مرتبط با تولید شیمیایی نانو ذرات، نیاز رو به رشد برای دست یابی به روش غیره سمی وسازگار با محیط زیست برای سنتز نانو ذرات وجود دارد. سیستم های زیستی بویژه باکتری ها به دلیل رشد سریع یک نامزد منحصر به فرد برای دستیابی به این مهم است. اگرچه اثرات سمی یون کادمیوم برای اغلب میکروارگانیسم ها گزارش شده است ولی گونه های مختلفی از میکروارگانیسم ها، ازجمله سویه های بومی باکتری آب زی جداسازی شده در این پژوهش می تواند بر سمیت آن با احیای سولفات کادمیوم به فرم نانوذرات سولفید کادمیوم غلبه کند. هدف از مطالعه حاضر، استفاده از توانمندی ذاتی سویه های بومی باکتریایی آب زی به عنوان زیست کاتالیزگر برای احیای زیستی سولفات کادمیوم به نانو ذرات سولفید کادمیوم بود. در این راستا، 32 سویه ی باکتری تحمل پذیر نسبت به یون سمی کادمیوم بر اساس تکنیک غنی سازی انتخابی در محیط کشت تریپتیک سوی براث حاوی نیم میلی مولار یون کادمیوم، براساس تکنیک غنی سازی جداسازی شدند. مقاومت ذاتی این سویه ها نسبت به یون سمی کادمیوم به وسیله روش میکروپلیت الیزا تعیین گردید. بر اساس نتایج به دست آمده، تنها سوپرناتانت کشت سویه Cd11 قادر به احیای خارج سلولی یون های کادمیوم به نانوسولفید کادمیوم، در غلظت 1 میلی مولار از یون سمی کادمیوم بود. سویه باکتری Cd11 به عنوان سویه ی برتر انتخاب گردید و براساس تست های فنوتیپی و مولکولی به عنوان P. pseudoalcaligenes مورد شناسایی قرار گرفت (شماره دسترسی در بانک ژنی MG857585) در ادامه، سنتز خارج سلولی نانوذرات سولفید کادمیوم تولید شده توسط باکتری Cd11 P. pseudoalcaligenes تحت شرایط بهینه واکنش مورد بررسی قرار گرفت که نتایج نشان داد، سوپرناتانت سویه ی مذکور بعد از مواجهه با محلول سولفات کادمیوم (غلظت 3 میلی مولار)، می تواند به صورت خارج سلولی نانوذرات سولفید کادمیوم کروی با میانگین اندازه ی 5/15 نانومتر در pH بهینه ی برابر 7 و دمای بهینه 35 درجه ی سانتی گراد، پس از 8 ساعت گرماگذاری در دور شیکر rpm 150 تولید کند. نانو ذرات سولفید کادمیوم تولید شده توسط سویه باکتری Cd11 در مخلوط واکنش زیست تبدیلی، به وسیله آنالیزهای طیف سنجی UV-visible، طیف سنجی فلورسانس، الکترومیکروگراف های تهیه شده توسط میکروسکوپ الکترونی روبشی، طیف سنجی پراش انرژی پرتوایکس، بررسی دامنه پراکنش ا
  22. تعیین میزان و تحلیل سنتیکی مهار فعالیت آلفا-گلوکوزیداز توسط عصاره متانولی اندام های هوایی مختلف دو گیاه سیلن-حبابی ( Silene Ampullata Bioss) وگل استکانی برگه دار (Campanula Involucrate Auch.ex Dc)
    1396
    دیابت یک اختلال متابولیکی ناهمگن است که در اثر نقص ارثی یا اکتسابی در ترشح انسولین یا کاهش پاسخ دهی اندام ها نسبت به انسولینِ ترشح شده ایجاد می شود. چنین نقصی باعث افزایش سطح گلوکز خون می شود و این وضعیت می تواند بسیاری از سیستم های بدن شامل عروق خونی واعصاب را تحریک کند. افزایش قندخون پس از صرف غذا برای افراد دیابتی یک مشکل جدی می باشد که یکی از راه های مقابله با این مشکل، ممانعت از جذب روده-ای گلوکز از طریق مهار آنزیم آلفا-گلوکوزیداز بوده است که با هیدرولیز الیگوساکاریدها و دی ساکاریدها زمینه جذب آن ها را فراهم می سازد. مطالعات قبلی نشان می دهد که عصاره متانولی اندام های هوایی تفکیک نشده دو گیاه گل استکانی برگه دار (Campanula involucrate Auch.ex DC.) و سیلن حبابی (Silene Ampullata Bioss) اثر مهاری قابل توجهی بر فعالیت آلفاگلوکوزیداز دارند. مطالعه حاضر، با هدف تعیین اندامی از گیاهان فوق که عصاره متانولی آن فعالیت مهارکنندگی بیشتری دارد و همچنین تعیین نوع ترکیبات موثر در فعالیت مهارکنندگی آلفاگلوکوزیداز، صورت گرفت. پس از تهیه عصاره متانولی از بخش های مختلف گیاهان فوق الذکر، اثر مهاری تمامی عصاره ها در چندین غلظت مختلف در طول موج 405 نانومتر با استفاده از دستگاه میکروپلیت خوان بررسی گردید. بیشترین میزان فعالیت مهارکنندگی گیاه گل استکانی برگه دار مربوط به غلظت 40 میلی گرم بر میلی لیتر عصاره متانولی برگ و گل (100%) و بیشترین میزان فعالیت مهاری گیاه سیلن حبابی مربوط به غلظت 2 میلی گرم بر میلی-لیتر عصاره متانولی برگ و گل (100%) بود. مطابق نتایج حاصل از مطالعات سنتیکی، عصاره متانولی اندام های برگ و گل گیاه گل استکانی برگه دار به ترتیب الگوی مهار نارقابتی و غیررقابتی را بر روی فعالیت آنزیم آلفاگلوکوزیداز نشان دادند، در حالی که عصاره اندام های برگ و گل سیلن حبابی به ترتیب الگوی مهار مرکب و غیررقابتی از خود نشان دادند. کمترین میزان IC50 مربوط به اندام گل و برگ گیاه سیلن حبابی (00/1 میلی گرم بر میلی لیتر) بود. در بخش دیگری از مطالعات، فعالیت آنتی اکسیدانی عصاره های اندامی گیاهان گل استکانی برگه دار و سیلن حبابی ، به دو روش احیاء رادیکال DPPH و احیاء پتاسیم فری سیانید مورد سنجش قرار گرفت. نظر به فعالیت آنتی اکسیدانی بالای عصاره های اندام های برگ گیاه گل استکانی برگه دار و گل
  23. فعالیت های مهارکنندگی آلفاگلوکوزیداز و آنتی اکسیدانی عصاره هگزانی اندام های هوایی گیاهان خاکشیر و شاه تره
    1396
    بیماری قند (دیابت شیرین) یک اختلال متابولیکی پیش رونده است که تاثیر عمده ای بر جمعیت جهان دارد. عوامل متعددی برای مدیریت و درمان این بیماری وجود دارند. عمده ترین اثر دیابت افزایش سطح قند خون (هایپرگلیسمی) می باشد. یکی از راه های مفید برای جلوگیری از افزایش قند خون، کاهش جذب گلوکز خون از طریق مهار آنزیم های هیدرولیزکننده ی کربوهیدرات ها مانند آلفاگلوکوزیداز (EC 3.2.1.20) است. این آنزیم باعث هیدرولیز پلی-ساکاریدها به واحدهای کوچک تر می شود. در روند جلوگیری از پیشرفت بیماری دیابت و هایپرگلیسمی، تجویز داروهای مهارکننده ی آنزیم آلفاگلوکوزیداز در اولویت قرار دارد. این داروها با مهار آنزیم هدف، مانع تولید مونوساکاریدها از دی ساکاریدها و متعاقباً جذب آن ها می شوند. از طرفی با توجه به دخالت رادیکال های آزاد در بیماری دیابت، یکی از زمینه های مورد مطالعه برای کنترل دیابت، پایین آوردن مقدار عوامل اکسیدان می باشد. در این زمینه اثر آنتی اکسیدان ها در جلوگیری از آسیب های ایجاد شده از طریق عملکرد رادیکال های آزاد، در بیماری دیابت مورد مطالعه قرار گرفته است. بنابراین یک داروی مفید برای کنترل بیماری دیابت باید دارای دو ویژگی پایین آورنده گی قند خون و آنتی اکسیدانی باشد. شناخت و دستیابی به داروهایی که اثرات سریع تر و عوارض جانبی کم تر داشته باشند، به ویژه با منشا گیاهی، یکی از اهداف مهم مطالعات امروزی در زمینه درمان دیابت می باشد. هدف از این تحقیق تعیین درصد مهارکنندگی آنزیم آلفاگلوکوزیداز، بررسی خاصیت آنتی اکسیدانی و تعیین مقدار فنول و فلاونوئید تام عصاره هگزانی اندام های هوایی جدا شده ی گیاهان خاکشیر (Descurainia sophia) و شاه تره (Fumaria vaillantii) بود، که در مطالعات قبلی اثر آنتی گلوکوزیدازی کلی آن ها به اثبات رسیده است. در این مطالعه از آنزیم آلفاگلوکوزیداز مخمر ساکارومایسیس سرویزیه استفاده شد. فعالیت آنزیم به روش اسپکتروفتومتری در طول موج 405 نانومتر و از طریق سنجش میزان پارانیتروفنل آزاد شده از پارانیتروفنیل- آلفا- دی گلوکوپیرانوزید بررسی شد. از آکاربوز به عنوان کنترل مثبت در سنجش آنزیمی و از اسید آسکوربیک به عنوان کنترل مثبت در تست های آنتی اکسیدانی استفاده شد. هر یک از سنجش ها در سه تکرار انجام شدند. مطابق نتایج این مطالعه، از میان اندام های هوایی دو گیاه، عصاره هگزانی در غ
  24. بررسی تاثیر جیره غذایی حاوی پروآنتوسیانیدین های عصاره هسته انگور بر شاخص های رشد و ظرفیت ضد اکسایشی در ماهی کپور معمولی(Cyprinus carpio)
    1395
    پروآنتوسیانیدین ها ترکیبات پلی فنلیک موجود در برخی گیاهان و میوه های آن ها می باشد. در این بررسی اثر پروآنتوسیانیدین های عصاره هسته انگور به عنوان ترکیب ضد اکسایشی در شش سطح در جیره غذایی کپور معمولی انگشت قد مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش در دو دوره بیست روزه متوالی با جیره های غذایی در شرایط آزمایشگاهی انجام و در پایان دوره خصوصیات رشد، برخی از ترکیبات بیوشیمیایی سرم (گلوکز، تری گلیسرید و کلسترول)، درصد ترکیبات لاشه (پروتئین کل، چربی، درصد رطوبت و درصد خاکستر) و میزان فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز، گلوتاتیون پراکسیداز و کاتالاز در عصاره بافت کبد اندازه گیری و مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج این آزمایش نشان داد که پروآنتوسیانیدین های عصاره هسته انگور بر بسیاری از پارامترهای رشد و ترکیبات لاشه کپور معمولی انگشت قد تاثیر معنی داری نداشت (0.05P >). غلظت گلوکز، تری گلیسرید و کلسترول سرم خون در تمام تیمارهای پروآنتوسیانیدین های نسبت به گروه شاهد کاهش معنی داری نشان دادند (0.05P <). همچنین با افزایش میزان سطوح پروآنتوسیانیدین های عصاره هسته انگور در جیره غذایی، کاهش معنی دار فعالیت کاتالاز در عصاره بافت کبد مشاهده گردید، درحالیکه میزان فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز و گلوتاتیون پراکسیداز عصاره بافت کبد در تیمار 200 میلی گرم بر کیلوگرم نسبت به گروه شاهد و اغلب تیمارها افزایش معنی داری را نشان داد (0.05P <). نتایج نشان داد که بهره گیری از پروآنتوسیانیدین عصاره هسته انگور به عنوان یک ترکیب ضد اکسایشی قوی و طبیعی در جیره غذایی کپور معمولی انگشت قد اگرچه تاثیر معنی داری بر افزایش بسیاری از متغیر های رشد ندارد ولی بازدارنده رشد هم نمی باشد. علاوه بر این سبب بهبود شاخص های سلامتی در سرم و افزایش ظرفیت ضد اکسایشی در بافت کبد بخصوص در گروه تغذیه شده با جیره غذایی حاوی 200 تا 400 میلی گرم بر کیلوگرم پروآنتوسیانیدین های عصاره هسته انگور می گردد. بنابراین استفاده از این دامنه غلظت پروآنتوسیانیدین ها می تواند برای مقابله با تنش های اکسایشی ناشی از تنش گرهای مختلف در مزارع و محیط های پر تنش برای پرورش این گونه مفید باشد.
  25. تعیین میزان اثر مهاری عصاره هگزانی اندامهای هوایی گل استکانی برگه دار (Campanula involucrate Auch.ex DC.) و انجیده سیاه (Ballota nigra L. subsp. Kurdica P.H.Davi) بر روی فعالیت تیروزیناز قارچی
    1395
    ملانین رنگدانه ای است که به همراه عوامل دیگری رنگ پوست را تعیین می کند و در واقع یکی از فاکتور های محافظتی پوست در برابر نور خورشید و اشعه ی فرابنفش می باشد. سنتز ملانین در میکروارگانیسم ها، قارچ ها، گیاهان و پستانداران بر عهده آنزیم تیروزیناز است. مطالعات قبلی نشان می دهد که عصاره هگزانی اندام های هوایی تفکیک نشده دو گیاه گل استکانی برگه دار (Campanula involucrate Auch.ex DC.) و انجیده سیاه (Ballota nigra L. subsp. Kurdica P.H.Davi) اثر مهاری قابل توجهی بر فعالیت تیروزیناز دارند. مطالعه حاضر با هدف تعیین اندامی از گیاهان فوق که عصاره هگزانی آن فعالیت مهارکنندگی بیشتری دارد، صورت گرفت. پس از تهیه عصاره هگزانی از بخش های مختلف گیاهان فوق الذکر، اثر مهاری تمامی عصاره ها در پنج غلظت 10، 5، 5/2، 25/1، 625/0 میلی گرم بر میلی لیتر در طول موج 492 نانومتر با استفاده از دستگاه میکروپلیت ریدر بررسی گردید. بیشترین میزان فعالیت مهاری گیاه گل استکانی برگه دار مربوط به غلظت 25/1 میلی گرم بر میلی لیتر عصاره هگزانی برگ (75%) و غلظت 25/1 میلی گرم بر میلی لیتر عصاره هگزانی گل (81%) و بیشترین میزان فعالیت مهاری گیاه انجیده سیاه مربوط به غلظت 25/1 میلی گرم بر میلی لیتر عصاره هگزانی برگ (68%) بود. مطابق نتایج حاصل از مطالعات سنتیکی، عصاره هگزانی اندام های برگ و گل گیاه گل استکانی برگه دار الگوی مهار نارقابتی را بر روی فعالیت تیروزیناز نشان داد. در حالیکه عصاره اندام برگ انجیده سیاه الگوی مهار رقابتی از خود نشان داد. کمترین میزان IC50 مربوط به اندام گل گیاه گل استکانی برگه دار (31/0 میلی گرم بر میلی لیتر) بود. همچنین اندام برگ گیاه گل استکانی برگه دار و اندام برگ انجیده سیاه دارای فعالیت آنتی اکسیدانی بالایی بودند. ترکیبات تشکیل دهنده عصاره هگزانی اندام های با بیشترین درصد مهار، توسط دستگاه کروماتوگرافی گازی متصل به طیف سنجی جرمی (GC/MS) شناسایی و درصد آنها تعیین شد. کروماتوگرام حاصل از GC/MS مربوط به عصاره هگزانی گل گیاه گل استکانی برگه دار دارای 8 پیک قابل تشخیص و در کل حاوی 26 ترکیب بود در-حالی که عصاره هگزانی برگ این گیاه دارای 6 پیک قابل تشخیص و در کل حاوی 18 ترکیب بود. کروماتوگرام حاصل از GC/MS عصاره هگزانی برگ گیاه انجیده سیاه دارای 7 پیک قابل تشخیص و در کل حاوی 25 ترکیب بود. ن
  26. بررسی و تعیین میزان مهارکنندگی فعالیت تیروزیناز توسط عصاره متانولی اندام های هوایی گیاهان Hyoscyamus kurdicus , Saliva suffruticosa
    1394
    تیروزیناز، اکسیدازی حاوی عنصر مس و دارای چندین عملکرد است و به مقدار زیاد در گیاهان، قارچ ها، میکروارگانیسم ها و جانوران یافت می شود. آنزیم تیروزیناز دو مرحله ی اول ملانوژنز را در پستانداران کاتالیز می کند و مسئول پدیده ی سیاه شدگی آنزیمی سبزیجات و میوه های آسیب دیده می باشد. تیروزیناز دارای دو مکانیسم مهم می باشد، با فعالیت مونو فنولازی باعث هیدروکسیله کردن ال- تیروزین به ال- دوپا شده و با فعالیت دی فنولازی باعث اکسید کردن ال- دوپا به دوپاکوینون می شود. که ترکیب اخیر طی یکسری مراحل آنزمی و غیر آنزیمی به ملانین تبدیل می شود. مهمترین عملکرد تیروزیناز در پستانداران شرکت در سنتز ملانین می باشد. تولید غیرطبیعی ملانین ) هایپرپیگمانتاسیون ( باعث تیره شدن پوست و ایجاد لکه های پوستی می شود که یکی از مشکلات جدی زیبایی می باشد. با مهار آنزیم تیروزیناز می توان این ناهنجاری ها را تا حد زیادی درمان کرد یا می توان از بروز مشکلات زیبایی پیشگیری کرد. در این پژوهش اثر مهاری عصاره ی متانولی اندام های هوایی( گل، ساقه، برگ ) دو گیاه Hyoscyamus kurdicus , Salvia suffruticosa. بر فعالیت تیروزیناز قارچی بررسی شده است. قبلا فعالیت مهاری قابل توجه عصاره متانولی تام گیاهان فوق گزارش شده است. تمام عصاره ها برای فعالیت مهاری تیروزیناز در چهار غلظت 001/01،0/0، 1/0، 1 میلی گرم در میلی لیتر مورد سنجش قرار گرفتند. روش سنجش بر اساس مطالعات اسپکتروفتومتری با استفاده از دستگاه میکروپلیت ریدر در طول موج492 نانومتر بود و از اسید کوجیک به عنوان کنترل مثبت استفاده شد. مطابق نتایج این مطالعه عصاره متانولی در غلظت 1 میلی گرم بر میلی لیتر برای اندام برگ گیاه سالویا سافروتیکوزا (9/47 %مهار) و برای اندام برگ هیوسیاموس کردیکوس (43/53% مهار) دارای اثرات قابل توجهی بودند. و میزان IC50 آنها به ترتیب 4125/1 و 707/0 میلی گرم بر میلی لیتر بود. مطابق نتایج مطالعات سنتیک مهار آنزیمی، نوع مهار برای عصاره اندام برگ suffruticosa Saliva مهار نارقابتی، و برای عصاره اندام برگ Hyoscyamus kurdicus. از نوع مهار رقابتی بود. لذا می توان نتیجه گرفت که عصاره ی این دو اندام به دلیل درصد مهار بالا و IC50 پایین، حاوی عوامل مهارکننده ی بالقوه موثری باشند و تلاش برای جدا سازی آن ها موضوع مناسبی برای پژوهش های آینده باشد.
  27. تعیین ومقایسه میزان فعالیت مهارکنندگی تیروزیناز توسط عصاره هگزانی اندامهای هوایی مختلف گیاهان Astragalus vegetus Bunge؛Gundelia tournifortii L و Vicia assyriaca Boiss.
    1394
    آنزیم تیروزیناز یک پلی فنل اکسیداز حاوی مس است که در ملانوژنز دخالت دارد. این آنزیم فرایند تبدیل تیروزین به رنگیزه ی ملانین در پستانداران را کاتالیز می کند. همچنین در فرایند قهوه ای شدن آنزیمی، که موجب تغییر رنگ و از دست دادن ارزش غدایی در محصولات گیاهی می شود، تیروزیناز نقش با اهمیتی را به عنوان کاتالیزور آنزیمی بازی می کند. نظر به اینکه در مطالعات گذشته، اثر مهاری قابل توجه عصاره هگزانی کل اندامهای هوایی تفکیک نشده دو گیاه گون (Astragalus vegetus Bunge) و کنگر (Gundelia tournifortii L.) اثبات شده بود. این مطالعه با هدف تعیین جایگاه دقیق تر اندامی این فعالیت مهاری از یک سو و بررسی میزان فعالیت و سنتیک آنزیمی فعالیت مهاری عصاره هگزانی اندام های هوایی تفکیک شده ی این گیاهان از سوی دیگر، انجام گرفت. همچنین میزان فعالیت آنتی اکسیدانی برای عصاره های دارای بیشترین درصد مهاری تیروزیناز انجام گرفت. در عمل پس از خشک نمودن اندام های هوایی تفکیک شده به بخشهای گل، برگ و ساقه، عصاره هگزانی این بخش ها به روش خیساندن در هگزان تهیه گردید. اثر مهاری عصاره ها در چهار غلظت 1، 1/0، 01/0 و 001/0 میکروگرم در میلی لیتر در میکروپلیت های 96 چاهکی و در طول موج 492 نانومتر با استفاده از دستگاه میکروپلیت ریدر تعیین شد. از اسید کوجیک به عنوان کنترل مثبت استفاده گردید و تمام سنجش ها در سه تکرار انجام شدند. نتایج بدست آمده برای میزان فعالیت مهاری در غلظت 1 میکروگرم در میلی لیتر عصاره هگزانی ساقه، برگ و گل گیاه Astragalus vegetus Bunge به ترتیب برابر 25، 6/66 و41 درصد و برای گیاه Gundelia tournifortii L. به ترتیب برابر با 29، 7/71 و 7/68 درصد بود. در غلظت های پایین تر عصاره ها، میزان درصد مهار چشمگیر نبود. همچنین اندام برگ Astragalus vegetus Bunge دارای میزان فعالیت آنتی اکسیدانی بالایی بود. در این میان کمترین مقدار IC50 به میزان 32/0 میلی گرم در میلی لیتر مربوط به عصاره اندام گل گیاه Gundelia tournifortii L. بود.
  28. بررسی و تعیین میزان مهارکنندگی فعالیت آنزیم استیل کولین استراز توسط عصاره متانولی اندام های هوایی گیاهان Astragaluse glumaceus و Alcea kurdica
    1393
    امروزه یکی از روش ها جهت مهار پیشرفت بیماری آلزایمر تجویز داروهای مهارکننده آنزیم استیل کولین استراز می باشد. دستیابی به داروهایی با اثرات بهتر و عوارض جانبی کمتر بخصوص با منشای گیاهی هدف بسیاری از محققین می باشد. هدف از این پژوهش بررسی و بدست آوردن میزان خاصیت مهار کنندگی آنزیم استیل کولین استراز توسط عصاره متانولی اندام های هوایی گیاهان غربالگری شده یAlcea kurdica (Schleht.) Alef. و Astragaluse glumaceus Bioss. و همچنین شناسایی ترکیبات موجود در اندام-های با بیشترین درصد مهار بود. عصاره متانولی اندام های مختلف (گل، ساقه، برگ) دو گیاه Alcea kurdica و Astragaluse glumaceus به منظور بررسی فعالیت مهاری آن ها بر روی استیل کولین استراز، به روش ِالمن در غلظت های 25/0، 5/0، 1 و 2 میلی گرم بر میلی لیتر مورد سنجش قرار گرفتند. در این مطالعه از آنزیم استیل کولین استراز مارماهی الکتریکی استفاده شد و از گالانتامین محلول در متانول به عنوان کنترل مثبت استفاده گردید. همه ی سنجش ها در 3 تکرار انجام شد. ترکیبات تشکیل دهنده ی عصاره ی متانولی اندام-های با بیشترین درصد مهار توسط دستگاه گاز کروماتوگراف متصل به طیف سنجی جرمی (GC/MS) شناسایی، و درصد آن ها تعیین شد. مطابق نتایج این مطالعه عصاره متانولی در غلظت 2 میلی گرم بر میلی لیتر برای اندام گل گیاه Alcea kurdica (45/63 % مهار) و در همین غلظت برای اندام برگ گیاه Astragaluse glumaceus(58/53 % مهار) دارای اثرات قابل توجهی بودند. میزان 50IC آن بخش ها به ترتیب 114/0 و 216/0 میلی گرم بر میلی لیتر بود. مطابق نتایج مطالعات سینتیک مهار آنزیمی، نوع مهار برای عصاره اندام گل Alcea kurdica مهار رقابتی، و برای عصاره اندام برگ Astragaluse glumaceus از نوع مهار ترکیبی (رقابتی- غیررقابتی) بود. همچنین در عصاره ی متانولی اندام گل Alcea kurdica 53 ترکیب و ایزومر مختلف شناسایی شدند. بیشترین ترکیبات دکانوئیک اسیدها ( 58/15%)، دکاترین ها (83/16%)، سیتوسترول ها (00/10%) و مشتقات فلاونوئیدی بودند. در عصاره ی متانولی اندام برگ در گیاه Astragaluse glumaceus 33 ترکیب و ایزومر مختلف شناسایی شدند. بیشترین ترکیبات 3- متیل بنزآلدهید (07/12%)، پیرازین ها (90/15%)، دکاترین ها (67/9%)، دکانوئیک اسید ها (09/11%)، مشتقات آلکالوئید و فلاونوئیدی بودند. نتایج کلی نشان می دهد
  29. جستجوی فعالیت مهار کنندگی آلفاگلوکزیداز در عصاره ی هگزانی برخی گیاهان استان کردستان
    1393
    دیابت یک بیماری مزمن است که در اثر افزایش سطح گلوکز خون ایجاد می شود. یکی از علایم این بیماری افزایش ناگهانی و شدید سطح گلوکز خون بلافاصله بعد از صرف غذا می باشد. آنزیم آلفاگلوکزیداز از انواع آنزیم های تجزیه کننده ی کربوهیدرات ها می باشد که باعث تسریع آزاد شدن آلفاگلوکز از انتهای غیراحیا کننده ی سوبسترا می شود. بنابراین با به تاخیر انداختن جذب گلوکز از طریق مهار کردن آنزیم های تجزیه کننده ی کربوهیدرات ها، می تواند به عنوان یک روش درمانی برای کاهش هیپرگلیسمی پس از صرف غذا مورد توجه قرار گیرد.مهارکننده های آلفاگلوکزیداز رایج که امروزه به عنوان دارو برای درمان دیابت استفاده می شوند دارای اثرات جانبی مانند اختلالات کبدی، نفخ و درد شکمی می باشند. از آنجا که گیاهان منابعی غنی از ترکیبات فعال زیستی هستند، امروزه تحقیقات بسیاری بر روی عصاره های گیاهی با هدف یافتن مهارکننده های جدیدی برای این آنزیم در حال انجام است. هدف کلی این مطالعه پیدا کردن مهارکننده های قوی و جدید برای آنزیم آلفاگلوکزیداز از میان عصاره-های گیاهی می باشد. عصاره هگزانی 60 گونه گیاهی به منظور بررسی فعالیت مهاری آن ها بر روی آلفاگلوکزیداز، در غلظت های 001/0، 01/0، 1/0 و 1 میلی گرم در میلی لیتر مورد سنجش قرار گرفتند. آکاربوز محلول در بافر به عنوان کنترل مثبت مورد استفاده قرار گرفت. همه ی سنجش ها با سه بار تکرار انجام شد.در میان 60 گونه گیاهی، گیاهان Descurania Sophia (L.) Webb & Berth, Fumaria vailantii Loisel, Ferula Haussknechti Wolf ex Rech,Haplophyllum acutifolium (DC.)G.Don, Isatis cappadociaca Desv., Eremostachys laevigata Bunge, Silene aucheriana Boiss، فعالیت مهارکنندگی بالای 60 درصد بر روی آنزیم آلفاگلوکزیداز از خود نشان دادند. در این میان فعالیت مهاری عصاره گیاهان خاکشیر(D.sophia) ، شاه تره (F.vailantii) و (F.haussnechti)به طور چشم گیری بالا و مقادیر50IC آن ها به ترتیب 9/0، 55/24 و 71/2 میکرو گرم بر میلی لیتر بود. در این میان عصاره گیاه D. sophia ، به دلیل درصد مهار بالا و مقدار50IC پایین می تواند جهت مطالعات بعدی موضوع جالبی باشد.
  30. جستجوی مهارکننده های آنزیم تیروزیناز در عصاره ی هگزانی برخی از گیاهان استان کردستان
    1393
    تیروزیناز به عنوان یک آنزیم کلیدی در بیوسنتز ملانین و همچنین در تعیین رنگ پوست و موی پستانداران شناخته شده است. آنزیم تیروزیناز دارای دو مکانیسم مهم در بیوسنتز ملانین می باشد؛ با فعالیت مونو فنولازی باعث هیدروکسیله کردن سوبسترا شده و با فعالیت دی فنولازی باعث اکسید کردن سوبسترا می شود. بیماری های پوستی مختلفی مانند: ملازما، لکه های پوستی و اگزما از تجمع سطح بالایی از رنگدانه های اپیدرمی (ملانین) به وجود می آیند. از طرفی گیاهان و عصاره آن ها منبع غنی و ارزانی از ترکیبات فعال هستند که می توان از آن ها برای مهار تیروزیناز و درمان بیماری های پوستی وابسته به تجمع رنگدانه ملانین استفاده کرد. در این پژوهش جهت یافتن فعالیت مهارکنندگی تیروزیناز در محصولات طبیعی، از 70 گیاه بومی مناطق مرکزی استان کردستان استفاده شده و اثر مهاری عصاره ی هگزانی قسمت های هوایی گیاهان بر روی فعالیت تیروزیناز آزمایش شدند. همه عصاره ها برای فعالیت مهاری تیروزیناز در چهار غلظت 001/0 ،01/0، 1/0 و 1 میکروگرم در میلی لیتر مورد سنجش قرار گرفتند. روش سنجش براساس مطالعات اسپکتروفتومتری با استفاده از میکروپلیت و قرائت جذب در طول موج nm 492 بود و از آربوتین به عنوان کنترل مثبت استفاده شد. در میان عصاره های هگزانی سنجش شده، تنها 10 عصاره ی گیاهی فعالیت مهاری بالای 50 درصد را نشان دادند، شامل عصاره گیاهان: Gundelia Tourneforti (L.), Astragalus vegetus Bunge, Vicia hyrcanica Fisch.& C. A. Mey, Campanula involucrate Auch.ex DC, Isatis cappadocica Desv, Sanguisorba minor Scop. subsp.lasiocarpa(Boiss&Hausskn)Nordborg, Eremostachys laevigata Bunge, Ballota nigra L.subsp. KurdicaP.H.Davis, Aristolochia bottae Jaub.&Spach, Astragalus caryolobus Bge در این میان Gundelia Tourneforti(L.)، درصد مهار قابل توجهی (92/75%) را نشان داد وIC50 آن µg/ml173/0 بود. در فاز دوم مطالعه سه عصاره ی،Gundelia Tourneforti (L.) Astragalus vegetus Bunge, Campanula involucrate Auch .ex DC برای آزمایشات سینتیکی انتخاب شدند. مطالعات سینتیکی در مورد سه عصاره نشان داد، عصاره Gundelia Tourneforti(L.) در چهار غلظت ذکر شده به ترتیب با رفتاری مرکب، رقابتی، غیررقابتی و نارقابتی آنزیم را مهار می کند، در حالیکه عصاره Astragalus vegetus Bunge با رفتاری
  31. جستجوی مهارکننده های تیروزیناز در عصارۀ متانولی برخی از گیاهان
    1392
    تیروزیناز، اکسیدازی حاوی عنصر مس و دارای چندین عملکرد است و به مقدار زیاد در گیاهان، قارچ ها، میکروارگانیسم ها و جانوران یافت می شود. آنزیم تیروزیناز دو مرحله ی اول ملانوژنز را در پستانداران کاتالیز می کند و مسئول واکنش سیاه شدگی آنزیمی میوه های آسیب دیده و سبزیجات می باشد. تیروزیناز دارای دو مکانیسم مهم می باشد، با فعالیت مونو فنولازی باعث هیدروکسیله کردن سوبسترا (ال-تیروزین) شده و با فعالیت دی فنولازی باعث اکسید کردن سوبسترا (ال-دوپا) می شود. مهمترین عملکرد تیروزیناز در پستانداران سنتز ملانین از سوبسترا می باشد. تولید غیرطبیعی ملانین (هایپرپیگمانتاسیون) باعث تیره شدن پوست و ایجاد لکه های پوستی می شود که یکی از مشکلات جدی زیبایی می باشد. با مهار آنزیم تیروزیناز می توان این بیماری ها را تا حد زیادی درمان کرد یا می توان از بروز مشکلات زیبایی پیشگیری کرد. در این پژوهش اثر مهاری عصاره ی متانولی 70 گونه ی گیاهی بر روی تیروزیناز قارچی سنجیده شده است. اثر مهاری همه ی استخراجات در غلظت های نهایی 400، 100، 25 و 2/6 میکروگرم در میلی لیتر مورد سنجش قرار گرفت. از کوجیک اسید و آربوتین محلول در بافر فسفات به عنوان کنترل مثبت استفاده شده است. تمام سنجش ها در سه تکرار با استفاده از دستگاه میکروپلیت ریدر در طول موج 492 نانومتر انجام شد. نتایج نشان داد که عصاره ی نه گیاه با غلظت 400 میکروگرم بر میلی لیتر شامل Bongardia chrysogonum (L.) Spach, Podophylaceae، Heptaptera anatolica (Boiss.) Tutin, Apiaceae،Bornm, Solanaceae Hyoscyamus kurdicus،L, Guttiferae Hypericum scabrum،Russell, Lamiaceae Marrubium cuneatum،Bornm, Boraginaceae Nonea hypoleia، Salvia suffruticosa Montbr.&Auch, Lamiaceae،Boiss, Scrophulariaceae Scrophularia pruinosa و Verbascum phoenicum L, Scrophulariaceae و دو گیاه با غلظت 25 میکروگرم بر میلی لیتر شاملL, Boraginaceae Asperugo procumbens،Astragalus siliquosus Boiss.subsp.siliquosus, Papilionaceae دارای مهار بالای 60 درصد می باشند. قدرت مهاری عصاره ی گیاه Saliva suffruticosa با غلظت 400 میکروگرم در میلی لیتر، 62/92 درصد بوده و نوع مهار آن بر اساس محاسبات سنتیکی و رسم نمودار لینویوربرک، به صورت نارقابتی می باشد. در مطالعات بعدی می-توان از این گیاهان برای یافتن داروهای
  32. غربالگری گیاهان استان کردستان از نظر فعالیت مهارکنندگی آنزیم استیل کولین استراز
    1391
    اختلالات عصبی مانند بیماری آلزایمر، رایج ترین نوع بیماری در افراد سالخورده است. برای درمان علایم چنین بیماری هایی، مهارکننده های استیل کولین استراز به عنوان دارو مورد استفاده قرار می گیرد. داروهایی که هم اکنون برای کنترل چنین بیماری هایی مصرف می شوند، دارای عوارض جانبی متعددی هستند. از طرفی گیاهان منبع بالقوه ترکیبات فعال زیستی و ارائه دهنده راهبردهایی برای درمان بیماری های مختلفی می باشند. بنابراین هدف کلی این مطالعه پیدا کردن مهارکننده های قوی جدید برای آنزیم استیل-کولین استراز از میان عصاره های گیاهی می باشد. عصاره متانولی یکصد گونه گیاهی (بخش های هوایی گیاه) به منظور فعالیت مهاری آن ها بر روی استیل کولین استراز، بوسیله روش المن در غلظت های 25/0، 5/0، 1 و 2 میلی گرم در میلی لیتر مورد سنجش قرار گرفتند. توانایی گیاهان در مهاراستیل کولین استراز، با استفاده از آنزیم استیل کولین استراز مارماهی الکتریکی تعیین شد. گالانتامین محلول در متانول به عنوان کنترل مثبت مورد استفاده قرار گرفت. همه ی سنجش ها با 3 بار تکرار انجام شد. عصاره متانولی گیاهان گلوسیوم گرندیفلورم، لئونتیس لئونتوپتالام، پگانوم هارمالا، سالویا سیریاکا، یوفوربیا ماکروکلادا، آستراگالوس گلوماسئوس، آلسه آ کردیکا، مدیکاگوساتیوا، تریفولیوم رپنس فعالیت مهارکنندگی بالای 60 درصد برای آنزیم استیل کولین استراز از خود نشان دادند. مقدار 50IC این گیاهان به ترتیب 025/0، 45/0، 49/0، 33/0، 51/0، 70/0، 21/0، 77/0 و 73/0 میلی گرم در میلی لیتر بود.براساس این نتایج پیشنهاد می شود که عصاره های با درصد مهار بالا ممکن است منبع قابل توجهی از ترکیبات گیاهی جدید، با اثر مهاری بر روی آنزیم استیل کولین استراز و برای درمان اختلالات تحلیل برنده عصبی مفید باشند.
  33. بررسی فعالیت مهاری عصاره متانولی تعدادی از گیاهان استان کردستان بر روی آنزیم HMGR
    1391
    هیپرکلسترولمی یکی از فاکتورهای خطر در ایجاد بیماری های قلبی و عروقی است. یک روش درمانی مورد استفاده برای هیپرکلسترولمی، مهار سنتز کلسترول، بوسیله مهار کننده های آنزیم 3- هیدروکسی-3-متیل گلوتاریل کوآنزیم - آ رودکتاز است. داروهای مورد استفاده برای کنترل بیماری، عوارض جانبی نشان می دهند. بنابراین، با درنظر داشتن این هدف، تاثیر عصاره متانولی شانزده گیاهان بر روی آنزیم 3-هیدروکسی-3-متیل گلوتاریل کوآنزیم - آ رودکتاز سنجیده شد. تمام عصاره ها از نظر فعالیت مهاری برروی 3-هیدروکسی-3-متیل گلوتاریل کوآنزیم - آ رودکتاز با غلظت نهایی 1/0 میلی گرم بر میلی لیتر در مخلوط واکنش غربالگری شدند. روش سنجش بر اساس مطالعه اسپکتروفتومتری تغییرات جذب نیکوتین آمید آدنین دی نوکلئوتید هیدروژن فسفات در 340 نانومتر، در حضور آنزیم و 3-هیدروکسی-3-متیل گلوتاریل کوآنزیم - آ، با روش میکروپلیت بود. پراواستاتین به عنوان کنترل مثبت استفاده شد. عصاره های متانولی Anethum graveolens، Trifolium pratense، Chaerophyllum macropodum، Hypericum asperulum، Allium cepa، Aethionema membranaceum، Vicia variabilis، Hypericum scabrum و Muscari longipes اثر مهاری قوی برروی آنزیم 3-هیدروکسی-3-متیل گلوتاریل کوآنزیم - آ رودکتاز (بیش از 50 درصد) نشان دادند. Anethum graveolens، Trifolium pratense، Chaerophyllum macropodum، Hypericum asperulum، Allium cepa قوی ترین مهارکننده های آنزیم 3-هیدروکسی-3-متیل گلوتاریل کوآنزیم - آ رودکتاز بودند و باعث مهار کامل آنزیم شدند. IC50 این گیاهان به ترتیب 062/0، 060/0، 057/0، 064/0 و 061/0 میلی گرم در میلی لیتر بود. نتایج این پژوهش نشان داد که این گیاهان، جهت خالص سازی ترکیبات فعال، به عنوان داروهای بالقوه برای درمان هیپرکلسترولمی می توانند مورد توجه قرار گیرند.
  34. ارزیابی پلی مورفیسم ژن p21 در مبتلایان به سرطان پروستات در استان کردستان
    1391
    سرطان دومین عامل مرگ و میر در بسیاری از کشورهای جهان است که هر ساله نزدیک به یک میلیون نفر در این کشورها از این طریق از بین می روند سرطان نتیجه از بین رفتن کنترل چرخه سلولی می باشد که سلول ها شروع به تکثیر بی رویه می کنند. تغییرات در ژن های تنظیم کننده چرخه سلولی عاملی در ایجاد سرطان می-باشد. از جمله این ژن ها p21 می باشد. p21 پروتئینی از خانواده پروتئینی Cip/Kip می باشد که نقش مهمی را در کنترل چرخه سلولی توسط کیناز-های وابسته به سایکلین ایفا می کند و علاوه بر این در فرایند های آپاپتوز، ترمیم DNA و رشد سلولی نیز نقش دارد. در این تحقیق دو پلی مورفیسم مهم ژن p21 مورد بررسی قرار گرفت. پلی مورفیسم اول در کدون 31 اگزون 2 آن می باشد که با تبدیل نوکلئوتید C به A ، آمینواسید Arg جایگزین Ser می شود، و دیگری در ناحیه3UTR آن می باشد که نوکلئوتید C به T تبدیل می شود .این دو پلی مورفیسم در اگزون 2 و ناحیه3UTR p21 توسط متد PCR_RFLP و PCR-SSCP در سرطان پروستات در استان کردستان بررسی شد.در این تحقیق 45 نمونه سرطانی و 45 نمونه کنترل تعیین ژنوتیپ شدند که فراوانی ژنوتیپ در نمونه های سرطانی برای اگزون 2 به ترتیب برای ژنوتیپ CC 8/68% و برای ژنوتیپ CA 2/31% بدست آمد. فراوانی اللی در نمونه های سرطانی برای الل C برابر 84/0 والل A 16/0 بدست آمد .همچنین فراوانی ژنوتیپ ها در نمونه های کنترل به ترتیب برای ژنوتیپ CC 2/82% و ژنوتیپ CA 8/17% بدست آمد و فراوانی اللی در این جمعیت برای الل C برابر 91/0 والل A 09/0 بدست آمد. برای ناحیه 3UTR تنها ژنوتیپ CC مشاهده شد و فراوانی زنوتیپی آن 100% و فراوانی اللی آن 1 بدست آمد. انجام آزمون کای دو اختلاف معنی داری را بین دو جمعیت کنترل و سرطانی در اگزون 2 نشان داد. (05/0 p˂). نتایج این تحقیق نقش احتمالی پلی مورفیسم اگزون 2 ژن P21 را پیشنهاد می دهد. در بررسی این دو ناحیه ژن P21 توسط تکنیک PCR-SSCP ، در اگزون 2 الگوی متفاوت مشاهده شد که می تواند وقوع جهش جدید را گزارش کند که به تعیین توالی نیاز دارد. در ناحیه 3UTR الگوی جدیدی مشاهده نشد. سرطان دومین عامل مرگ و میر در بسیاری از کشورهای جهان است که هر ساله نزدیک به یک میلیون نفر در این کشورها از این طریق از بین می روند سرطان نتیجه از بین رفتن کنترل چرخه سلولی می باشد که سلول ها شروع به تکثیر بی رویه می کنند. تغی
  35. ارزیابی پلی مورفیسم ژن p53 در مبتلایان به سرطان پروستات در استان کردستان
    1391
    سرطان عامل مهم مرگ ومیر در کشور های توسعه یافته و دومین عامل مرگ و میر در کشور های در حال توسعه می باشد. پروتئین p53 اولین بار در سال 1979 به عنوان یک پروتئین مرتبط با ترانسفورماسیون و یک پروتئین سلولی شناسایی شد که در هسته سلول های سرطانی تجمع پیدا می کند. p53 به عنوان یک ژن مهارکننده توموری، یکی از رایج ترین مکان ها برای بروز جهش در سرطان های انسانی می باشد. هدف از این پروژه بررسی پلی مورفیسم دو نقطه داغ جهشی، کدون های 72 و 282 در ژن p53 و شناسایی جهش های جدید در جمعیت استان کردستان با دو روش PCR-RFLP و PCR-SSCPمی باشد. در این بررسی 45 نمونه بافتی توموری قالب گیری شده در پارافین به همراه 45 نمونه کنترل مورد مطالعه قرار گرفتند. توزیع ژنوتیپی و فراوانی اللی در این پروژه با روش PCR-RFLP برآورد شد. در این روش از دو آنزیم محدودکننده Bst UI و Hpa II استفاده شد. توزیع فراوانی ژنوتیپی کدون 72 ژن p53 در افراد توموری به ترتیب برای ژنوتیپ های CC، GC و GG 33/33%، 67/46 و 00/20% و در افراد کنترل به ترتیب 56/15%، 89/49% و 55/35% بدست آمد. فراوانی نسبی اللی در ناحیه کدون 72 ژن p53 برای الل C 66/56% و برای الل G 34/43%در افراد توموری و 00/40% و 00/60% برای افراد کنترل حاصل شد که فراوانی های حاصله برای این ناحیه ژن در مقایسه با افراد کنترل تفاوت معنی داری را نشان داد (p < 0.05). بررسی ها در کدون 282 ژن p53 هیچ گونه ارتباطی را با بروز سرطان در این جمعیت نشان نداد. نتایج حاصل از بررسی با روش PCR-SSCP در ناحیه کدون 72 الگو های باندی جدیدی را نشان دهد که میتواند وقوع جهش جدیدی در این جمعیت باشد. تعیین توالی این الگو ها می تواند تایید کننده باشد. در بررسی کدون 282 با این روش الگوی باندی جدیدی مشاهده نشد. نتایج حاصله می تواند با بررسی در گستره جمعیتی بالا و با تعداد نمونه بیشتر نقش احتمالی الل C و ژنوتیپ Pro/Pro و پلی مورفیسم G
  36. جداسازی سلول های بنیادی جنینی از جنین فریز شده موش نژاد C57BL6 و تاثیر آنژیوتانسین II بر تمایز آنها به کاردیومیوسیت
    1390
    سلول های بنیادی جنینی موش عموماً از توده سلولی داخلی جنین هایی که در مرحله ی بلاستوسیت و قبل از لانه گزینی به سر می برند ، به دست می آیند. این سلول ها توان آن را دارند که به انواع مختلف سلول ها از جمله سلول های قلبی تمایز یابند. با توجه به اینکه از دست رفتن کاردیومیوسیت ها بر اثر حمله ی قلبی منجر به نقائص غیرقابل بازگشت در عملکرد قلب می گردد، پیوند سلول بنیادین بعد از سکته ی قلبی جهت بازیابی عملکرد قلب مورد بررسی قرار گرفته است. در این مطالعه، ابتدا، سلول-های بنیادی جنینی از بلاستوسیت فریز شده موش های نژاد C57BL6، توسط محیط کشت اختصاصی 3i که حاوی سه فاکتور ممانعت کننده از تمایز و حفظ خاصیت پرتوانی سلول های بنیادی می باشد، جدا شدند و سپس جهت اثبات وجود مارکرهای مخصوص سلول های بنیادی مورد ارزیابی ایمونوسیتوشیمی قرار گرفتند. در مرحله بعد پس از کشت و تکثیر این سلول ها، اثر دو فاکتور آنژیوتانسینII و لوزارتان بر تمایز سلول های بنیادی جنینی موشی به سلول های قلبی مورد بررسی قرار گرفت. پس از تشکیل اجسام جنینی و تیمار سلول ها با آنژیوتانسین II و لوزارتان به مدت 6 روز، در طول یک دوره 21 روزه، سلول ها توسط میکروسکوپ معکوس از نظر تغییرات مورفولوژیکی و تعداد اجسام جنینی ضربان دار مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین، از روش رنگ آمیزی ایمونوسیتوشیمی برای اثبات بیان پروتئین های خاص سلول قلبی، توسط سلول های مورد مطالعه، استفاده گردید. نتایج این مطالعه نشان داد که آنژیوتنسینII می تواند تمایز سلول های بنیادین جنینی موشی به کاردیومیوسیت ها را افزایش دهد.
  37. تولید موش کلون سده با استفاده از روش انتقال هسته سلول سوماتیک
    1390
    شبیه سازی پستانداران چندین سال با استفاده از شکافتکی جنینی در مراحل اولیه و یا انتقال هسته سلولهای جنینی به داخل اووسیت، با موفقیت انجام شده است. در حال حاضر شبیه سازی با استفاده از سلولهای سوماتیک بالغ نیز امکان پذیر است. هدف این تحقیق ایجاد موش های شبیه سازی با استفاده از روش انتقال هسته سلول سوماتیک بوده است. در این راستا از موش نژاد B6D2F1 جهت گرفتن اووسیت و سلولهای سوماتیک کومولوس اووفوروس استفاده شد. تخمک ها جمع آوری و هسته گیری و هسته سلولهای سوماتیک کومولوس اووفوروس مستقیماً به داخل آنها تزریق شدند. اووسیت های حاصل به محیط فعال سازی منتقل وپس از فعال سازی تا مرحله دو سلولی در محیط MVM کشت داده شدند. در نهایت 24 جنین دو سلولی به رحم موشهای حامله کاذب منتقل گردیدند و پس از 19 روز 5 جنین شبیه سازی شده به صورت طبیعی متولد شدند.
  38. جداسازی و القاء پر توانی در کراتینوسیت های انسانی بدون استفاده از ویروس
    1390
    در موج جدیدی از تحقیقات که به تازگی صورت پذیرفته، سلول های فیبروبلاستی انسان و موش در شرایط آزمایشگاه به سلول های پرتوان بنیادی بازبرنامه ریزی شده اند. القای پرتوانی در این روش برای اولین بار به واسطه انتقال ژن چهار فاکتور رونویسی به نام های Oct4، Sox2، c-Myc و Klf4 صورت پذیرفت. این سلول ها به عنوان سلول های القا شده پرتوان یا iPS نامگذاری شد. ابداع این سیستم بازبرنامه ریزی سلولی می تواند انقلابی در زمینه پزشکی ترمیمی محسوب گردد، چرا که یکی از امید های تولید سلول های بنیادی مخصوص هر فرد کاربرد آن ها در درمان بیماری های ویژه همان افراد است. القای پرتوانی با کمک فاکتورهای رونویسی در مرحله تحقیقاتی قرار دارد و بالینی کردن آن نیازمند پیدا کردن یک منبع سلولی مناسب است که گرفتن نمونه از بیمار را با محدودیت مواجه نکند. از سوی دیگر بازده بازبرنامه ریزی در این سلول ها می بایست بالا باشد تا با مقادیر کم هم بتوان سلول های پرتوان را بدست آورد. کراتینوسایت ها سلول هایی هستند که دارای هر دوی این شرایط هستند. بدین ترتیب مهم ترین هدف این پروژه، عدم استفاده از رتروویروس برای انتقال ژن و بازبرنامه-ریزی سلول های کراتینوسایت انسانی به سلول های پرتوان می باشد. در این تحقیق، ابتدا سلول های کراتینوسایت از نمونه پوست ختنه گاه انسان جداسازی و کشت شدند. به منظور تخمین بازده ترانسفکشن از وکتور pCAG-GFP استفاده شد. برای ترانسفکت پلاسمیدها از یک لیپید کاتیونیک تجاری به نام افکتن و روش الکتروپوریشن استفاده شد. بیان گذرای فاکتورهای رونویسی Oct4 و Sox2 برای 3 تا 4 هفته به همراه تیمار دارویی بررسی شد. بیان مارکرها و ژن های شاخص سلول های ES در لاین های iPS بررسی شد. نتایج حاصل از ترانسفکشن سلول ها با فاکتورهای رونویسی Oct4 و Sox2 نشان داد سلول های کراتینوسایت در یک فرایند تدریجی و در طول 3-2 هفته بازبرنامه ریزی می شوند. در بررسی ایمونوسیتوشیمی و ژن های سلول های iPS ، آنتی ژن ها و ژن های اختصاصی سلول های ES در آن ها مشاهده شد. با توجه به نتایج حاصله می توان گفت دودمان های iPS تولید شده با استفاده از وکتورهای پلاسمیدی می توانند ابزار ارزشمندی برای کاربردهای بالینی ایمن سلول های iPS باشند.
  39. سنجش آنتی ژنهای تشخیص تومور با استفاده از نانوذرات نیکل و اکسید نیکل، بروش الکتروشیمیائی
    1386
    سنجش آنتی ژنهای تشخیص تومور با استفاده از نانوذرات نیکل و اکسید نیکل، بروش الکتروشیمیائی انجام شد
  40. اثرات عمل آوری خوراک، مکمل آنزیمی و نوع غله بر عملکرد جوجه های گوشتی
    1386
    اثرات عمل آوری خوراک، مکمل آنزیمی و نوع غله بر عملکرد جوجه های گوشتی مطالعه شد.
  41. اثر سطوح مختلف چربی و ال-کارنیتین بر عملکرد، خصوصیات لاشه و ترکیبات سرم در جوجه های گوشتی
    1386
    به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف چربی و ال- کارنیتین بر عملکرد، خصوصیات لاشه و ترکیب فراسنجه های خونی، آزمایشی با استفاده از سه سطح چربی( 0، 3 و6 درصد ) و سه سطح ال- کارنیتین ( 0، 75 و 150 میلی گرم در هر کیلوگرم) در قالب طرح کاملا تصادفی و به روش فاکتوریل 3×3 با استفاده از 405 قطعه جوجه گوشتی سویه تجاری راس در یک دوره 42 روزه، در 9 تیمار و 3 تکرار و 15 قطعه جوجه در هر تکرار انجام شد. انرژی و پروتئین تمام جیره ها یکسان بود. در طی آزمایش مصرف خوراک، افزایش وزن وضریب تبدیل غذایی بصورت هفتگی و خصوصیات لاشه و فراسنجه های خونی در سن 21 و 42 روزگی اندازه گیری شد. افزایش سطح چربی جیره در دوره آغازین(21-1 روزگی) تاثیر معنی داری بر عملکرد نداشت اما در دوره رشد(35-21 روزگی)، پایانی(42-35 روزگی) و کل دوره(42-1 روزگی) باعث بهبود عملکرد گردید(P<0.05). جوجه های تغذیه شده با جیره حاوی 3 درصد چربی بالاترین درصد ماهیچه سینه و کمترین درصد چربی محوطه بطنی را تولید کردند. افزودن ال-کارنیتین هیچ اثر معنی داری بر خوراک مصرفی نداشت(P<0.05) اما باعث بهبود ضریب تبدیل غذایی و افزایش وزن روزانه در دوره رشد(35-21 روزگی)گردید(P<0.05). استفاده از ال-کارنیتین باعث افزایش درصد ماهیچه سینه وکاهش چربی محوطه بطنی در 21 روزگی گردید(P<0.05)، اما این روند در 42 روزگی مشاهده نگردید. با افزایش سطح ال-کارنیتین وزن قلب در سن 42 روزگی افزایش یافت. غلظت تری گلیسرید و لیپوپروتئین های باچگالی خیلی پایین سرم در جوجه های تغذیه شده با ال-کارنیتین بطور معنی داری کاهش پیدا کرد. اثر متقابل این دو عامل بر عملکرد جوجه های گوشتی معنی دار نبود. نتایج این مطالعه نشان می دهد که افزودن سه درصد چربی به جیره موجب بهبود عملکرد پرنده ها می شود. استفاده از ال-کارنیتین نیز موجب کاهش میزان ذخیره چربی حفره بطنی از طریق تغییر متابولیسم چربی ها و افزایش درصد ماهیچه سینه و وزن قلب می گردد.
  42. مقایسه روش های جدید تولک بری در مرغ های تخمگذار
    1386
    مطالعه مقایسه ای بر روی روش های جدید تولک بری در مرغ های تخمگذار انجام شد.
  43. اثر دو سطح ویتامین ث تزریقی بر ویژگی های کمی و کیفی منی بزهای مرخز
    1386
    اثر دو سطح ویتامین ث تزریقی بر ویژگی های کمی و کیفی منی بزهای مرخز مطالعه شد
  44. اثر غلظت های مختلف ساکارز و ترهالوز برروی انجماداسپرم مرخز
    1386
    خلاصه مقاله در بخش سند-فایل ضمیمه می باشد.
  45. اثرات تغذیه اولیه و استفاده از اوماج بر عملکرد جوجه های گوشتی
    1385
    Extended transportation times for broiler chicks can cause chicks to become weak and dehydrated prior to placement. This study conducted to evaluate the effects of delayed access to feed and water and use of semi-solid products (Omaj and Irasis) on broiler performance and gastrointestinal tract development from hatching to marketing age (42 days). 640 day-old Ross 308 broiler chicks were obtained from a commercial hatchery in the near of rearing facility, and immediately transported to the facility, then allocated to the treatments. The treatments were included: feeding a corn-SBM diet immediately after hatching (as a control), fasting for 16, 32 and 48 h (no feed and water) after hatching, feeding Omaj for 16 and 32 h (no water) after hatching, and feeding Irasis for 16 and 32 h (no water) after hatching. All treatments were followed by feeding a corn-SBM starter (up to 21 d), (22-35 d) and finisher (36-42 d) diets. Body weight and feed intake adversely affected by 48 h fasting treatment, and other fasting treatments (16 and 32 h) cause retarded growth than other treatments. Body weight were similar in control, 16 h Omaj and 16 h Irasis treatments (P>0.05). The breast weight of the16 h Irasis treatment was greater than other treatments. The abdominal fat do not affected by treatments. Small intestine weight of control treatment was greater and small intestine weight of the 32 and 48 h fasting treatments was lower than other treatments at the 32 h of age. The small intestine length of control treatment were longer than other treatments at the 21 of age, but the small intestine length of the 16 h Omaj was longer than other treatments at 32 h of age. The pancreas of corn-SBM diet treatment had higher growth, and the pancreas of 32 h Omaj and 32 h Irasis treatments had lower growth at the 32 h of age. After d 4 the weight of pancreas and small intestine did not affected by treatments. The liver weight of 16 h Irasis were greater than other treatments at the 32 h of age
  46. اثرات تغذیه جیره پیش آغازین و تغییر ترکیب و زمان جیره های آغازین و رشد بر عملکرد جوجه های گوشتی
    1385
    این آزمایش به منظور تعیین اثر رقیق کردن انرژی و پروتئین جیره و تغییر زمان تغذیه جیره آغازین به جیره رشد بر عملکرد جوجه های گوشتی انجام شد. در این آزمایش از 560 قطعه جوجه گوشتی یکروزه سویه راس 308 در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی به روش فاکتوریل 3×2 استفاده شد. جیره های آزمایشی شامل رقیق کردن انرژی و پروتئین جیره ( 0 و 5 درصد) و تغییر زمان جیره آغازین به رشد ( روزهای 7، 14 و 21 ) و نیز یک گروه شاهد مثبت بود که 7 روز اول با جیره پیش آغازین و از روز 7 تا 21 با جیره آغازین تغذیه شدند. جیره پایانی از سن 35 تا 42 روزگی به جوجه ها داده شد و جیره رشد در فاصله زمانی بین پایان جیره آغازین و شروع جیره پایانی تغذیه شد.
  47. اثر زمان شروع تغذیه اولیه و طول دوره آغازین بر عملکرد جوجه های گوشتی
    1385
    به منظور بررسی اثرات تاخیر در شروع تغذیه اولیه و تغییر زمان تعویض جیره آغازین بر عملکرد جوجه ها ی گوشتی، آزمایشی در قالب یک طرح کاملاً تصادفی به صورت فاکتوریل 3*3 با 720 قطعه جوجه گوشتی سویه تجاری راس 308 (مخلوط نر و ماده) با چهار تکرار و 20 مشاهده در هر تکرار به مدت 42 روز در شرایط استاندارد اجرا شد. جوجه ها با تاخیر صفر، 16 و 32 ساعت ، پس از ورود به سالن با جیره آغازین تغذیه شدند. دوره پرورش جوجه ها به سه مرحله آغازین، رشد و پایانی تقسیم گردید. تعویض جیره آغازین به جیره رشد در سه سن 11، 16 و 21 روزگی صورت گرفت و همه گروهها تا سن 35 روزگی جیره رشد و از 35 تا 42 روزگی جیره پایانی را به صورت آزاد استفاده نمودند. افزایش زمان تاخیر در شروع تغذیه اولیه باعث کاهش معنی دار مقادیر وزن زنده و متوسط افزایش وزن بدن جوجه ها در همه سنین گردید(05/0P<).نتایج این آزمایش همچنی نشان داده است که 32 ساعت تاخیر در شروع تغذیه اولیه اثرات سوء مشهودتری(05/0P<) در مقایسه با 16 ساعت تاخیر در شروع تغذیه بر عملکرد جوجه ها داشت، در حالیکه بین 16 ساعت تاخیر در شروع تغذیه اولیه در مقایسه با گروه بلافاصله تغذیه شده تفاوت معنی داری مشاهده نگردید. مقادیرمتوسط مصرف خوراک با 32 ساعت تاخیر در تغذیه اولیه در مقایسه با گروه بلافاصله تغذیه شده به طور معنی داری کاهش یافت(05/0P<)، ولی مقادیر ضریب تبدیل خوراک تحت تاثیر واقع نگردید. همچنین افزایش زمان تاخیر در شروع تغذیه اولیه باعث کاهش معنی دار (05/0P<) چربی حفره شکمی گردید. تغییر زمان تعویض جیره آغازین بر مقادیر وزن زنده و متوسط افزایش وزن بدن تاثیر معنی داری نداشت. مقادیر متوسط مصرف خوراک و ضریب تبدیل درکل دوره پرورش هم تحت تاثیر زمان تعویض جیره آغازین قرار نگرفت. عملکرد جوجه های گوشتی در طی این آزمایش تحت تاثیر استفاده همزمان تاخیر در شروع تغذیه اولیه و زمان تعویض جیره آغازین قرار نگرفت. نتایج همچنین نشان داد که تفاوت بین خصوصیات لاشه و وزن نسبی امعاء و احشاء در سن 42 روزگی معنی دار نبود. نتایج این آزمایش نشان داد که تاخیر در شروع تغذیه اولیه باعث اختلال در عملکرد جوجه های گوشتی می شود و تغییر زمان تعویض جیره آغازین بر اثرات سوء گرسنگی اولیه تاثیر معنی داری نداشته و تغییر مقاطع استفاده از جیره آغازین بر عملکرد جوجه های گوشتی فاقد اثرات معنی دار بود.